نصر | |||||
---|---|---|---|---|---|
دستهبندی | مدنی | ||||
اطلاعات آماری | |||||
ترتیب در قرآن | ۱۰۲ | ||||
جزء | ۳۰ | ||||
شمار آیهها | ۳ | ||||
شمار واژهها | ۲۳ | ||||
شمار حرفها | ۱۰۴ | ||||
متن سوره | |||||
|
|
نصر صد و دهمین سوره از سورههای قرآن است که در مصحف عثمانی قبل از سوره مسد و بعد از سوره کافرون قرار گرفتهاست. این سوره در مدینه نازل شده و دارای ۳ آیه است که در جزء سیام قرار دارد. سوره نصر آخرین سورهای است که به صورت یکجا بر محمد، پیامبر اسلام، نازل شد.
مقصود از نصرت در آیه اول، پیروزی و غلبه نهایی است به نحوی که دیگر دشمن قادر به تحرک نیست. در اینکه این پیروزی بر چه گروهی اتفاق افتاده، بین مفسرین اختلاف نظر وجود دارد. در آیه دوم مقصود از «أَفْوَاجًا»، این است که پس از اینکه مردم در گذشته به تنهایی و سپس چندتایی به دین اسلام گرویدند، پس از فتح مکه در سال هشتم هجرت به صورت گروهی و قبیلهای وارد دین اسلام خواهند شد. در آیه سوم، الله به تسبیح، حمد و استغفار دستور میدهد. دربارهٔ ترتیب این دستور (ابتدا به تسبیح، سپس به حمد و پس از آن به استغفار) فروضی مطرح شدهاست. برخی از مفسرین این امر را امارهای بر پایان یافتن وظیفه پیامبر اسلام در تبلیغ دین میداند و از آن این نتیجه را میگیرند که عمر محمد رو به پایان است. مشهور مفسرین این سوره را نوعی آگاهی به پیامبر اسلام مبنی بر به پایان آمدن مدت حیات وی میدانند. اما در اینکه وی چه مدت پس از نزول سوره نصر، زندگی کرد اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهی بر این باورند که او پس از نزول این سوره کمتر از دو سال و گروهی دیگر نیز معتقدند که وی تا حدود هشتاد روز پس از نزول زندگی کرد و سپس وفات یافت.
عمدهترین اختلاف در نزول این سوره این است که زمان نزول سوره، چه موقع است. بر اساس نظر محمدهادی معرفت، قرآن پژوه شیعه، جایگاهش در ترتیب نزول سورهٔ صد و دوم، قبل از سوره نور و بعد از سوره حشر است. مرتضی مطهری، مفسر شیعه، نزول آن را قبل از فتح مکه، اَبوحَیّان اَندُلسی، مفسر اهل سنت، نزول را بعد از غزوه خیبر، ابن عُمر و زَمَخشری، مفسر اهل سنت، نزول را در وسط ایام تشریق در حجةالوداع، علامه طباطبائی، مفسر شیعه، آن را بعد از صلح حُدَیبیه و بعد از نزول سوره فتح و طبری، مفسر اهل سنت، نیز آن را پس از فتح مکه و وارد شدن مردم به دین اسلام میدانند.
در فضیلت این سوره روایات متعددی از شیعه و سنی نقل شده که در برخی ثواب قرائت آن را معادل کسانی دانسته که در فتح مکه با پیامبر اسلام بودند و در برخی دیگر فضیلت آن را در اثرات آن، مثل یاری کردن خدا به او در دنیا و آخرت دانستهاند.
نامها
شهرت اصلی این سوره به «نصر» است اما به او سوره «تودیع» نیز گفته میشود؛[۱][۲][۳] چراکه در این سوره به صورت ضمنی، خبر از درگذشت پیامبر اسلام داده شده.[۴] در روایات نیز از او به عنوان سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ» (آیه اول) و «إِذا جاءَ نَصْرُ الله» نام برده شدهاست.[۵][۶][۷] راغِب اصفهانی در المفردات، «نصر» را به معنای «عَون و یاری کردن» تعریف کردهاست.[۸]
نزول
این سوره در مدینه نازل شده و قدر مسلم این است که در سه یا چهار سال پایانِ عمرِ محمد بن عبدالله نازل شدهاست. آنچه میان مفسرین مورد اختلاف واقع شدهاست، نزول سوره قبل یا بعد از فتح مکه (دهم رمضان سال هشتم هجری) میباشد.[۹][۱۰] شیخ طوسی، شیخ طبرسی و مرتضی مطهری، از مفسران شیعه، به قرینه «اِذا جاءَ» و برداشت معنای مضارع از ترکیب فعل ماضی و «اذا»، معتقدند که این سوره قبل از فتح مکه نازل شدهاست. در مقابل گروهی دیگر از مفسران با در نظر گرفتن معنای ماضی برای فعل «جاء»، نزول سوره را بر اساس سیاق آیه، بعد از فتح مکه دانستهاند.[۱۱][۱۲] ابوحیان اندلسی، مفسر اهل سنت، نزول این سوره را بعد از غزوه خیبر میداند و میگوید که پیامبر اسلام، پس از نزول سوره، دو سال زندگی کرد.[۱۳] علامه طباطبائی، مفسر شیعه، معتقد است که این سوره بعد از صلح حدیبیه و بعد از نزول سوره فتح و قبل از فتح مکه نازل شدهاست.[۱۴] طبری، مفسر اهل سنت، خبری از عطاء بن یسار نقل میکند که او میگوید: تمام سوره نصر در مدینه، پس از فتح مکه و وارد شدن مردم به دین اسلام، نازل شد.[۱۵] وجود گزارشاتی تاریخی از جمله گزارش ابنعباس، زهری، ابن کثیر، یعقوبی و جمعی دیگر از تاریخنویسان مسلمان از واقعه فتح مکه، مویدی بر نزول سوره نصر پس از مدت کوتاهی از فتح مکه میباشد.[۱۶]
بر اساس روایتی از ابن عمر - صحابی پیامبر اسلام - که در منابع شیعی و سنی همچون تفسیر کشاف و قمی گزارش شدهاست، این سوره در میانه ایام تشریق در حجةالوداع نازل گردید و محمد بن عبدالله تا حدود هشتاد روز پس از آن زندگی کرد.[۱۷][۱۸][۱۹][۲۰] در روایتی دیگر که مقاتل از ابنعباس نقل میکند، این سوره هشتاد روز قبل از فوت پیامبر نازل شدهاست. همچنین فخر رازی، مفسر سنی مذهب، با اشاره به روایتی مجهول، نزول سوره را ۷۰ روز قبل از وفات پیامبر اسلام گزارش کردهاست اما بدون ذکر دلیل، نزول سوره پیش از فتح مکه را ترجیح دادهاست.[۲۱] در منابع شیعه و سنی روایتی گزارش شده که بر طبق آن سوره نصر، یکسال قبل از فوت پیامبر نازل شدهاست. بر اساس روایتی دیگر از صحابی پیامبر، جابر بن عبدالله انصاری، سوره نصر در هجده روز قبل از فوت پیامبر اسلام نازل شدهاست.[۲۲] همچنین از ابنعباس، از صحابه محمد، نقل شده که این سوره، آخرین سورهای از قرآن است که یکباره نازل شدهاست.[۲۳][۲۴] روایتی نیز از علی بن موسی الرضا (امام هشتم شیعیان) نقل شده که وی در آن چنین میگوید:[۲۵][۲۶]
از پدرم شنیدم که از پدرش روایت کرد: اولین سوره ای که از قرآن نازل شد سوره (بسم الله الرحمن الرحیم اقرا باسم ربک) بود، و آخرین سوره ای که نازل شد سوره اذا جاء نصرالله بود. [الف]
جایگاه این سوره در مصاحف مختلف است. در مصحف عثمانی، سوره نصر صد و دهمین سوره است که قبل از سوره مسد و بعد از سوره کافرون قرار دارد.[۲۷] این سوره، صد و چهارمین سوره از مصحف ابنعباس است که قبل از سوره واقعه و بعد از سوره توبه واقع شدهاست.[۲۸] اما در مصحف ابن مسعود، صحابی پیامبر اسلام، صد و یکمین سوره، قبل از سوره کوثر و بعد از سوره عصر است.[۲۹] محل قرارگیری سوره کافرون در مصحف اُبَیّ بن کَعب، صحابی پیامبر اسلام، دقیق نیست. ابن ندیم آن را صد و یازدهمین سوره (قبل از سوره مسد و بعد از سوره کافرون) و سُیوطی آن را صد و پنجمین سوره از این مصحف میداند.[۳۰] محمدهادی معرفت، قرآن پژوه شیعه، این سوره را در ردیف صد و دومین ترتیب نزول، قبل از سوره نور و بعد از سوره حشر، قرار دادهاست.[۳۱]
محتوا و ساختار سوره
در تعداد آیات این سوره اختلافی وجود ندارد و همه در آن روی عدد سه متفق هستند.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵] محتوای این سوره دربارهٔ فتح و پیروزی و حمد و استغفار و این نوع مسائل است و مربوط به شخص پیامبر اسلام است.[۳۶] متن سوره با ترجمه مکارم شیرازی، مفسر شیعه، عبارت است از:[۳۷]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِإِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ و الفتحُ ﴿۱﴾ هنگامی که یاری خدا و پیروزی بر مشرکان مکه فرا رسد، ﴿۱﴾
وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ و ببینی مردم گروه گروه وارد دین خدا میشوند، ﴿۲﴾
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾ پروردگارت را تسبیح و حمد گوی و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبهپذیر است. ﴿۳﴾
امید مجد، مترجم و شاعر ایرانی، ترجمه سوره نصر را به نظم، چنین سرودهاست:[۳۸]
سرآغاز گفتار، نام خداست | که رحمتگر و مهربان خلق راست | |
چو با یاریِ کردگار بشر | عیان گشت رایات فتح و ظفر | |
ببینی همه دسته دسته ز راه | بیایند در دین یکتا اله | |
ستایش کن آنگاه پروردگار | تو آمرزشی خواه از کردگار | |
که توبه پذیرست یکتا خدا | ببخشاید از بندگانش خطا |
ساختار درختی محتوای این سوره نیز چنین است:[۳۹]
در موفقیتهای بزرگ، خدا را فراموش نکنید | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نکته دوم: آیه ۳ وظایف پیامبر و مسلمانان پس از کسب پیروزی ، | نکته اول: آیه ۱–۲ بشارت پیروزیهای بزرگ برای مسلمانان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
وظیفه دوم: آیه ۳ پیروی از فرمان خدا و طلب آمرزش گناهان | وظیفه اول: آیه ۴ تسبیح خدا با یادآوری نعمتها و کمالات او | پیروزی دوم: آیه ۲ استقبال گسترده مردم از دین اسلام در پی فتح مکه | پیروزی اول: آیه ۱۳ فتح مکه توسط مسلمانان با یاری خداوند | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تفسیر
آیه اول
مشهور مفسرین معتقدند که مقصود از فتح، فتح مکه است. چراکه همراه با نصر آمده، اما اگر فتح بدون نصر میآمد مصداق آن مثل غزوه بنینضیر و اگر نصر بدون فتح میآمد مصداق آن مثل غزوه بدر میشد.[۴۰] تفاوتهایی برای کلمه «نصر» و «فتح» گفته شدهاست، نظیر اینکه نصرت یعنی پیروزی و غلبه بر دشمن و بر افراد؛ «فتح» یعنی گشودن یک شهر. فتح را در مورد پیروزی بر افراد استعمال نمیکنند، «نصر» را هم در مورد شهر استعمال نمیکنند.[۴۱] فخر رازی، مفسر اهل سنت، میگوید تفاوت دیگر در این است که «نصر» سبب رسیدن به «فتح» است در نتیجه رابطه عِلّی و معلولی در آن وجود دارد. (به همین جهت در آیه ابتدا «نصر» آمد و سپس «فتح» به آن عطف شد)[۴۲] مفسر شیعه، ملا فتحالله کاشانی نیز همچون فخر رازی، از رابطهای عِلّی سخن به میان میآورد اما نصر (کمک و یاری الهی) را علتی برای نصرت (به معنای عام پیروزی) و فتح را جنس نصرت دانستهاست.[۴۳] در دانشنامهٔ قرآن دانشگاه ادینبرو نیز چنین آمده که تا قبل از آغاز فتوحات اسلامی، مفهوم مشخصی برای کلمه «فتح» وجود نداشت. تا اینکه مسلمانان امپراتوریهای بیزاینس و ساسانی را فتح کردند.[۴۴]
از نظر مرتضی مطهری، مفسر شیعه، خداوند فتح مکه را با فعل «جاءَ» (یعنی روزی که اینها آمدند) بیان کردهاست. گویی اینها مسافرینی هستند که باید بیایند و آمدند. علت این نوع تعبیر را، وعدهٔ سابق قرآن به پیروزی کامل و فتح مکه بیان میکند.[۴۵] در این آیه مقصود از نصرت و یاری خداوند، آن یاری که در مثل آیه ۱۲۳ سوره آلعمران[ب] آمده، نیست؛ بلکه مقصود پیروزی و غلبه نهایی است که دیگر دشمن قادر به تحرک نیست.[۴۶] علامه طباطبایی و طَبرسی، مفسران شیعه، این پیروزی را بر مشرکین قریش میدانند،[۴۷][۴۸] اما زمخشری، مفسر معتزلی، و فخر رازی، مفسر اهل سنت، متعلق پیروزی را یا قریش یا عرب دانستهاند.[۴۹][۵۰] فیض کاشانی، مفسر شیعه، نیز پیروزی را بر مطلق دشمنان پیامبر اسلام دانستهاست.[۵۱] شیخ طبرسی، این آیه را بشارتی از جانب خدا به محمد برای پیروزی، قبل از فتح مکه میداند.[۵۲]
آیه دوم
راغب اصفهانی، لغتشناس اهل سنت، در المفردات فی غریب القرآن کلمه «افواج» را جمعِ «فوج» گرفته و آن را به معنای جماعتی که به سرعت عبور میکنند، تعریف کردهاست.[۵۳] بنا به گفته وی، معنای این آیه چنین است که جماعتی بعد از جماعتی دیگر به اسلام در میآیند.[۵۴] مقصود از «أَفْوَاجًا» این است که بعد از آن که افراد به تنهایی و سپس چندتایی دعوت دین اسلام را پذیرفتند، حالا (پس از فتح مکه) کل قبیله با هم وارد دین اسلام شدند.[۵۵][۵۶][۵۷][۵۸] یعنی اهالی مکه، طائف، یمن و سایر قبیلههای عرب، به یکباره اسلام آوردند.[۵۹] از جابر بن عبدالله، صحابی پیامبر اسلام، حدیثی نقل شده که پیامبر اسلام میگوید: «مردم دسته دسته در دین خدا داخل شدند و به زودی دسته دسته از آن خارج میشوند.[پ]»[۶۰]
آیه سوم
علامه طباطبایی، مفسر شیعه، میگوید خدا در این آیه، ابتدا به تسبیح سپس به حمد و در آخر به استغفار امر میکند. برای این ترتیب فروضی ذکر شدهاست: از آنجا که فتح مکه در سالهای پایانی زندگی محمد، پیامبر اسلام، بود، ممکن بود برای برخی از مسلمانان این تصور ایجاد شود که چرا در حالی که آنها بر حق هستند، پس از این همه مدت موفق به فتح مکه شدند؛ برای همین خدا ابتدا امر به تسبیح میکند تا پیامبر او را منزه از آن بداند که کسی بر وی حقی داشته باشد، و مسلمانان بدانند که حکمتی در تأخیر در فتح مکه وجود داشتهاست. حال پس از آن که شخص از تسبیح خدا فارغ گشت، شایستهاست، خدا را به خاطر خوبیهایی که به او کرده، حمد و پس از آن از گناهان خود استغفار کند.[۶۱] فرض دیگر آن است که این نصرت و فتح، ابطالِ باطل و احقاقِ حق بود، پس مناسب بود که از جهت اول سخن از تسبیح و تنزیه خداوند، و از جهت دوم (که نعمت بزرگی است) سخن از حمد و ثنای او برود، و به همین جهت به پیامبر اسلام دستور داد تا خدا را با حمد تسبیح بگوید.[۶۲]
زمخشری، مفسر معتزلی، امر به استغفار همراه با تسبیح را کاملکننده هم میداند؛ چراکه خداوند امر را بین طاعت و مراقبت از ارتکاب معصیت جمع کردهاست؛ و فلسفه امر کردن پیامبر اسلام به استغفار را، از باب لطف بر امت دانستهاست. چراکه محمد معصوم و استغفار وی از جهت تواضع و هضم النفس بوده، که آن هم به خودی خود، نوعی عبادت محسوب میشود.[۶۳] خداوند در پایان این آیه (إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً) امیدواری عظیمی به استغفار کنندگان دادهاست.[۶۴] فیض کاشانی از بَیضاوی، مفسر اشعری، احتمالی را مبنی بر این که شاید بتوان این آیه را نشانهای برای درگذشت پیامبر اسلام گرفت، ذکر میکند؛ چرا که آیه بر تمام شدن دعوت وی و کامل شدن دین دلالت دارد.[۶۵]
محیالدین درویش، مفسر اهل سنت، برداشت دیگری نیز از آیه کردهاست و آن منع کردن پیامبر اسلام از اشتغال به کار مردم است؛ زیرا زمانی که خدا، محمد را به تسبیح، حمد و استغفار امر میکند؛ گویی دارد او را از اشتغال به کارهای دیگر نظیر امور امت منع میکند. در این نوع برداشت نوعی آگاهی به تمام و کامل شدنِ تبلیغ پیامبر اسلام است و تنبیه به این نکته که محمد، عمرش رو به پایان است.[۶۶] آخرین کلمه از این سوره «تواب» است. تواب اگر به عنوان صفتِ خدا استعمال شود به معنی کسی است که توبه بسیاری را میپذیرد؛ ولی اگر به عنوان صفتِ انسان استعمال شود به معنی کسی است که بسیار توبه میکند.[۶۷][۶۸]
فضیلت سوره
در منابع مختلف اسلامی (اعم از شیعه و سنی) برای این سوره فضیلتهایی ذکر شدهاست.
منابع شیعی
- در حدیثی از پیامبر اسلام نقل شده:[۶۹][۷۰]
کسی که سوره «اذا جا نصرالله و الفتح» را در نمازهای مستحبی و واجبش قرائت کند، خداوند او را بر همه دشمنانش یاری میرساند و در روز قیامت او را با منشوری گویا و رسا که خداوند آن را از درون قبر او بیرون آوردهاست برمیانگیزد که به وسیله آن، از پل دوزخ و آتش و خروش آن در امان میماند. پس از چیزی نمیگذرد مگر آن که به او بشارت و خبر از هر خیری بدهند تا اینکه وارد بهشت شود و در دنیا درهای خیری بر او میگشایند که هرگز آرزوی او را نداشته و از ذهنش هم خطور نکرده.[ت]
منابع سنی
- در حدیثی از پیامبر اسلام نقل شده:[۷۱]
هرکه سوره إذا جاء نصرالله را بخواند، خداوند پاداشی همچون پاداش کسی که روز فتح مکّه را به همراه محمد دیدهاست، به او عطا میکند. [ث]
خبر درگذشت پیامبر اسلام
ابواسحاق زَجّاج، مفسر اهل سنت، بر این باور است که پس از فتح مکه و ورودِ گروهیِ مردم به اسلام، خدا به محمد دستور میدهد که تسبیح و استغفار بگوید، چراکه او را دارد به نزد خودش میبرد.[۷۲] قَتاده، مفسر اهل سنت، نیز معتقد است پیامبر اسلام پس از نزول این سوره کمتر از دو سال عمر کرد.[۷۳][۷۴] برخی نیز مثل زمخشری، معتقدند که پیامبر اسلام تا حدود هشتاد روز پس از آن زندگی کرد و سپس درگذشت.[۷۵][۷۶] در روایتی از اُمِّ سَلَمه چنین آمدهاست:[۷۷][۷۸][۷۹]
رسولالله اواخر این جور بود که نه میایستاد و نه مینشست، و نه میرفت و نه میآمد مگر آنکه این جمله را تکرار میکرد: سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ، اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ. ما از او سؤال کردیم که شما چرا این ذکر را اینقدر زیاد میفرمایید؟ فرمود: این جور به من دستور دادهاند. سپس سوره «اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ» را خواندند.[ج]
طَبَرانی، محدث اهل سنت، و ابن مَردَوَیه، محدث اهل سنت، از ابنعباس نقل کردهاند که محمد پس از نزول این سوره، برای دخترش، فاطمه دعا کرد و گفت: او به زودی به سوی من بر میگردد.[۸۰]
بلاغت
ملافتح الله کاشانی، مفسر شیعه، دلیل شروع سوره به ظهور دین در آیه را ختم سوره قبل با ذکر دین دانستهاست.[۸۱] رسول ملکیان اصفهانی، مفسر شیعه، و وَهَبَه زُحَیلی، مفسر اهل سنت، معنای «نصر» در آیه ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ﴾ را به معنای عامی گرفتهاند که شامل تمام فتوحات اسلام (چه فتح مکه و چه غیر آن) میشود، اما فتح مکه که دارای معنای خاصی است، به دلیل بزرگ شمردن و تعظیم آن، مجدد ذکر و بر «نصر» عطف شدهاست. کلمه «ناس» در آیه ﴿وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ﴾ به صورت عام ذکر شده و شامل تمام مردم عرب و غیر عرب میشود اما آنچه که در آیه اراده شده معنای خاص آن یعنی «عرب» است. دین خدا همان اسلام است، اما خداوند با اضافه کردن کلمه «دین» به «الله» باعث بیان شرافت و تکریم اسلام شدهاست. واژه «تواب» نیز با آرایه ادبی مبالغه به کار برده شده که بیانگر معنای بخشندگی زیاد خداوند است.[۸۲] یکی از استعاراتی که در این سوره مورد استفاده قرار گرفتهاست، استعاره مکنیه است که «نصر» و «فتح» را به عنوان موجودی زنده با قابلیت حرکت در نظر گرفته و آنها را از ازل تا زمان حصول به «صفت مجی (آمدن)» توصیف کردهاست. در این عبارت مشبه به حذف گردیدهاست.[۸۳] همچنین عبارت پایانی سوره «انه کان توابا» نیز به عنوان تعلیل برای ما قبل آمدهاست.[۸۴]
در تمام قرآن تنها هفت سوره با حروف شرط آغاز شدهاند که از جمله آنها، سوره نصر میباشد. واژه شرطیه «اذ» در ابتدای سوره، در بیان حتمیت اخذ شدهاست و دلیل این حتمیت نیز وعده الهی بودن آن است.[۸۵] یکی دیگر از کنایات موجود در سوره، کنایه از نسبت است که در آیه ﴿وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا﴾ به کار رفتهاست. بر اساس این کنایه، فعل «یدخلون» به گروه اسمی «دین الله» به صورت کنایی، نسبت داده شدهاست و منظور از این کنایه (داخل شدن افراد در دین خدا)، اسلام آوردن آنان بودهاست.[۸۶]
تجزیه و ترکیب
تجزیه و ترکیب سوره نصر[۸۷] | ||||
---|---|---|---|---|
شماره آیه | متن آیه | تجزیه و ترکیب | ||
۱ | ﴿إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ﴾ | إِذَا شرطیه ظرفیه و در محل نصب و متعلق به فعل شرط و مضاف، جَاءَ فعل، نَصْرُ اللَّهِ مضاف و مضاف الیه و فاعل «جاء»، وَ عاطفه، الْفَتْحُ عطف بر «نصرالله» جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ و الفتحُ محلا مجرور و مضاف الیه «اذا» (جمله شرطیه)
| ||
۲ | ﴿وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا﴾ | وَ عاطفه، رَأَیْتَ فعل ماضی و فاعل، النَّاسَ مفعولبه برای «رایتَ» رَأَیْتَ النَّاسَ محلا مجرور و عطف بر جمله «جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ و الفتحُ»، یَدْخُلُونَ فعل مضارع و فاعل، فِی دِینِ اللَّهِ جار و مجرور و مضاف و مضاف الیه و متعلق به «یدخلون»، أَفْوَاجًا حال از فاعل «یدخلون»، یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا محلا منصوب و حال از «الناس» است. | ||
۳ | ﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا﴾ | فَـ جواب شرط سَبِّحْ فعل امر و ضمیر مستتر «انت» فاعل آن است، بِحَمْدِ جار و مجرور و متعلق به «سَبح» و حمد مضاف است، رَبِّکَ مضاف و مضاف الیه و «رب» مضاف الیه «حمد» است، سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ محلی از اعراب ندارد و جواب شرط غیر جازم (آیه اول) است. وَ عاطفه اسْتَغْفِرْهُ فعل و ضمیر «انت» مستتر فاعل و ضمیر هاء در محل نصب و مفعول به، إِنَّهُ از حروف مشبهه بالفعل و ضمیر هاء در محل نصب و اسم آن، کَانَ از افعال ناقصه و ضمیر هو مستتر اسمش، تَوَّابًا خبر «کانَ» کَانَ تَوَّابًا محلا مرفوع و خبر «اِنَّ»، إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا محلی از اعراب ندارد و تعلیلیه است. |
جستارهای وابسته
یادداشت
- ↑ قَالَ الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلاَمُ): «سَمِعْتُ أَبِی یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ (عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ)، أَنَّ أَوَّلَ سُورَةٍ نَزَلَتْ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ* اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ [۳]وَ آخِرَ سُورَةٍ نَزَلَتْ إِذٰا جٰاءَ نَصْرُ اللّٰهِ وَ الْفَتْحُ».
- ↑ وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
- ↑ دخل الناس فی دین الله أفواجا وسیخرجون منه أفواجا
- ↑ مَنْ قَرَأَ إِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ فِی نَافِلَهْ أَوْ فَرِیضَهْ نَصَرَهُ اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ أَعْدَائِهِ وَ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهْ وَ مَعَهُ کِتَابٌ یَنْطِقُ قَدْ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ جَوْفِ قَبْرِهِ فِیهِ أَمَانٌ مِنْ جِسْرِ جَهَنَّمَ وَ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ زَفِیرِ جَهَنَّمَ فَلَا یَمُرُّ عَلَی شَیْءٍ یَوْمَ الْقِیَامَهْ إِلَّا بَشَّرَهُ وَ أَخْبَرَهُ بِکُلِّ خَیْرٍ حَتَّی یَدْخُلَ الْجَنَّهْ وَ یُفْتَحُ لَهُ فِی الدُّنْیَا مِنْ أَسْبَابِ الْخَیْرِ مَا لَمْ یَتَمَنَّ وَ لَمْ یَخْطُرْ عَلَی قَلْبِهِ
- ↑ من قرأ سورة إذا جاء نصرالله أعطی من الأجر کمن شهد مع محمد یوم فتح مکة
- ↑ کانَ رَسولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِآخِرَةٍ لا یقومُ وَ لا یقْعُدُ وَ لا یجیئُ وَ لا یذْهَبُ اِلّا قالَ: سُبْحانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ، اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ. فَسَأَ لْناهُ عَنْ ذلِک، فَقالَ: «اِنّی اُمِرْتُ بِها» ثُمَّ قَرَأَ اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الْفَتْحُ
پانویس
- ↑ طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۳۰.
- ↑ البقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور، ٢٢: ٣١٢.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٤.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۷: ۲۴۷.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٧.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٣.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۲.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ٨٠٨.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۴.
- ↑ رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۳۹.
- ↑ کلباسی و احمدنژاد، «تاریخگذاری سوره نصر»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ۱۲۳.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۴.
- ↑ الاندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ١٠: ٥٦٢.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۵۱.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ٨: ٦٥٩.
- ↑ کلباسی و احمدنژاد، «تاریخگذاری سوره نصر»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ۱۲۴–۱۲۶.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٥.
- ↑ الاندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ١٠: ٥٦٢.
- ↑ Dammen McAuliffe et al, Encyclopaedia Of The Quran, 2: 179.
- ↑ کلباسی و احمدنژاد، «تاریخگذاری سوره نصر»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ۱۲۱.
- ↑ کلباسی و احمدنژاد، «تاریخگذاری سوره نصر»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ۱۲۱.
- ↑ کلباسی و احمدنژاد، «تاریخگذاری سوره نصر»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ۱۲۲.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ٨: ٦٦٢.
- ↑ Dammen McAuliffe et al, Encyclopaedia Of The Quran, 2: 385.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۵۳.
- ↑ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ١: ٦٩.
- ↑ معرفت، علوم قرآنی، ۹۱.
- ↑ جمعی از محققین، فرهنگ نامه علوم قرآن، ۱۴۴۹.
- ↑ جمعی از محققین، فرهنگ نامه علوم قرآن، ۱۴۵۰.
- ↑ جمعی از محققین، فرهنگ نامه علوم قرآن، ۱۴۴۵.
- ↑ معرفت، علوم قرآنی، ۹۱.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۱.
- ↑ رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۳۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٣.
- ↑ طوسی، تفسیر التبیان، ١٠: ٤٢٧.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ترجمه قرآن، ۶۰۳.
- ↑ مجد، قرآن نامه، ۶۰۲.
- ↑ خامهگر، ساختار سورههای قرآن کریم، ۱۲۵.
- ↑ رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۳۸.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۷.
- ↑ رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۳۶.
- ↑ کاشانی، منهج الصادقین، ۵: ۱۰۰۳.
- ↑ Dammen McAuliffe, Encyclopaedia Of The Quran, 1: 398.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۷.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۶.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٤.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۵۱.
- ↑ رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۳۶.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٥.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۱.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٤.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ٨٠٨.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۵۲.
- ↑ زجاج، معانی القران واعرابه، ٥: ٣٧٣.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٦.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٤.
- ↑ طبرسی، جوامع الجامع، ۶: ۷۲۸.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۱.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ٨: ٦٦٤.
- ↑ رازی، تفسیر کبیر، ۳۲: ۳۴۱.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۵۲.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٦.
- ↑ الاندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ١٠: ٥٦٤.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۱.
- ↑ الدرویش، إعراب القرآن الکریم وبیانه، ١٠: ٦٠٧.
- ↑ طوسی، تفسیر التبیان، ١٠: ٤٢٦.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ١٦٩.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ١٠: ٨٤٣.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۲.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٧.
- ↑ زجاج، معانی القران واعرابه، ٥: ٣٧٣.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ٨: ٦٦٠.
- ↑ طوسی، تفسیر التبیان، ١٠: ٤٢٦.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ٤: ٨٠٥.
- ↑ الاندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ١٠: ٥٦٢.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۲۰: ۶۵۳.
- ↑ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ۷: ۵۷۲.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ۱۴: ۲۴۸.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ٨: ٦٦١.
- ↑ کاشانی، منهج الصادقین، ۵: ۱۰۰۳.
- ↑ زحیلی، تفسیر المنیر، ۳۰: ۴۴۸.
- ↑ صافی، الجدول فی اعراب القرآن، ۳۰: ۴۲۰.
- ↑ ملکیان اصفهانی، علم مفاهیمشناسی قرآن، ۴: ۴۱۶۸.
- ↑ مطعنی، خصائص التعبیر، ۱: ۱۹۲ و ۲۱۵.
- ↑ باوانپور و دیگران، «نگاهی به بلاغت کنایه در قرآن»، اعجاز قرآن ایران، ۹.
- ↑ رضوانی خراسانی، اعراب القرآن الکریم، ۵: ۸۳۲، ۸۳۳.
منابع
- الاندلسی، ابوحیان (۱۴۲۰). البحر المحیط فی التفسیر. ج. ۱۰. بیروت: دارالفکر.
- البقاعی، برهانالدین. نظم الدرر فی تناسب الآیات والسور. ج. ۲۲. قاهره: دار الکتاب الإسلامی.
- الدرویش، محیالدین. إعراب القرآن الکریم وبیانه. ج. ۱۰. الیمامة للطباعة والنشر والتوزیع.
- باوانپور، مسعود؛ سجادیفر، وحید؛ باقری، حدیث؛ جعفریان، سودابه (۱۳۹۲). «نگاهی به بلاغت کنایه در قرآن کریم». اعجاز قرآن: ۱–۱۲.
- بحرانی، سید هاشم. البرهان فی تفسیر القرآن. ج. ۱. مؤسسة البعثة.
- جمعی از محققین (۱۳۹۴). فرهنگ نامه علوم قرآن. به کوشش دفتر تبلیغات اسلامی. تهران: صدرا.
- خامهگر، محمد (۱۳۹۲). ساختار سورههای قرآن کریم. قم: نشرا. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۳۵۲-۰۰-۷.
- رضوانی خراسانی، محمد رضا (۱۳۸۸). اعراب القرآن الکریم. ج. ۵. قم: نشر تامین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۸۰۴۷-۳۵-۶.
- رازی، محمد بن عمر (۶۰۷). التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب). قم: کتابخانه فقاهت.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد. المفردات فی غریب القرآن. بیروت: دار الشامیه.
- زجاج، ابواسحاق (۱۹۸۸). معانی القران واعرابه. ج. ۵. بیروت: عالم الکتاب.
- زحیلی، وهبة بن مصطفی (۱۴۱۸). تفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج. دمشق: دارالفکر المعاصر.
- زمخشری، محمود بن عمر (۱۴۱۵). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. ج. ۴. بیروت: دار الکتب العلمیه.
- سیوطی، جلال الدین. الدر المنثور فی التفسیر بالماثور (به عربی). ج. ۸. بیروت: دار الفکر.
- صافی، محمود بن عبدالرحیم (۱۴۱۸). الجدول فی اعراب القرآن الکریم. چهارم (به عربی). بیروت: دارالرشید.
- طباطبایی، سید محمدحسین (۱۳۶۰). ترجمه تفسیر المیزان. قم.
- طبرسی، فضل بن حسن. مجمع البیان فی تفسیر القرآن. ج. ۱۰. دار المعرفة.
- طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر جوامع الجامع. ترجمهٔ احمد امیری شادمهری. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی. شابک ۹۶۴-۴۴۴-۰۱۸-۸.
- طوسی، محمد بن حسن. تفسیر التبیان. ج. ۱۰.
- کاشانی، ملافتحالله (۱۳۸۸). تفسیر کبیر منهج الصادقین. قم: نوید اسلام. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۷۶-۰۴۲-۹.
- کلباسی، زهرا؛ احمدنژاد، امیر (۱۳۹۶). «خوانشی نو از تاریخگذاری سوره نصر» (PDF). تحقیقات علوم قرآن و حدیث. چهاردهم (سی و ششم): ۱۱۸–۱۴۲.
- فیض کاشانی، ملامحسن (۱۴۱۶). التفسیر الصافی. تهران: دارالکتب اسلامیه.
- مجد، امید (۱۳۹۴). قرآن نامه. اول (به فارسی-عربی). تهران: امید مجد. شابک ۹۷۸۲۰۰۰۴۶۶۸۴۰.
- مطعنی، عبدالعظیم (۱۹۹۲). خصائص التعبیر القرآنی و سماته البلاغیه. مکتبه وهبه.
- مطهری، مرتضی (۱۳۹۱). آشنایی با قرآن. ج. ۱۴. تهران: صدرا. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۲۹۹-۱۳-۸.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۳). ترجمه قرآن. قم: دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامی.
- مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴). تفسیر نمونه. ج. ۲۷. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- معرفت، محمدهادی (۱۳۸۰). علوم قرآنی. قم: التمهید. شابک ۹۶۴-۳۳۰-۰۶۳-۳.
- ملکیان اصفهانی، رسول (۱۳۹۴). علم مفاهیمشناسی قرآن. مرکز تحقیقاتی رایانهای قائمیه اصفهان.
- Dammen McAuliffe, Jane (2001). Encyclopaedia Of The Quran (به انگلیسی). Vol. 1.
- Dammen McAuliffe, Jane (2002). Encyclopaedia Of The Quran (به انگلیسی). Vol. 2.