![]() | رد کردن جدول تا شروع بحثها | ![]() |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله عارف قزوینی است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
![]() | این مقاله با درجه کیفیت خوب و اهمیت بالا دارای امتیاز ۱٬۵۰۹ در ویکیپروژه نسخهٔ آفلاین است.
جزئیات بیشتر
|
![]() |
این مقاله عضو ویکیپروژههای زیر است: | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
![]() | عارف قزوینی به عنوان یکی از مقالههای خوب مطابق با معیارهای مقالههای خوب انتخاب شده است. اگر میتوانید آن را بهبود بخشید، لطفا این کار را انجام دهید. اگر فکر میکنید این مقاله شرایط خوب بودن را ندارد، میتوانید درخواست بازنگری آن را بدهید. | |||||||||
|
![]() | هماکنون یک نظرخواهی برای گزیدن مقالهٔ عارف قزوینی به عنوان مقالهٔ برگزیده در حال انجام است و میتوانید در آن شرکت کنید. |
تاریخ تصنیفها
تاریخ تصنیفها (۱و۲و۴و۶) اشتباه است (بهتر است دوباره چک شود). Bidabadi 14:13, ۱۸ ژانویه ۲۰۰۶ (UTC) اگر تمام تاریخها شمسی شوند، بحث ها ساده تر میشوند.
مطلب مشکوک به نقض حق تکثیر 20:34, ۲۳ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
كودكي و نوجواني (78-1259) : آغاز تحصيلات مكتب خانهاي فراگيري خواندن و نوشتن فارسي، مقدمات عربي و صرف و نحو، تعليم خط نزد سه تن از اساتيد فن در قزوين ، تعليم موسيقي و آواز نزد حاج سيد صادق خرازي، مشق روضه خواني نزد ميرزا حسين واعظ، پامنبري و نوحه خواني در مجالس كه اغلب مرثيههايش را خود ميسازد. رسماً معمم ميشود و پدرش او را وصي خود قرار ميدهد. مرگ پدر، قطع رابطه با خانواده و آغاز يك زندگي بيبند و بار . اولين تصنيف زندگي خود را براي دختري ارمني ميسازد. "ديدم صنمي" اقامت در تهران ، شهرت، آشنايي با سياست(1288-1276) : زندگياش در محافل شبانه دوستان ميگذرد. در ميهماني منزل صدرالممالك مورد توجه شاهزاده موثقالدوله قرار گرفته و مجبور ميشود به خدمت او در آيد . مظفرالدين شاه كه آوازهي هنر او را شنيده به ديدنش ابراز تمايل ميكند. شاه كه آواز او را پسنديده دستور استخدام او را در دربار ميدهد ولي او به هر حيله از پذيرش اين شغل به قول خودش ننگين سرباز ميزند. آشنايي با سيدباقرخان بانكي از آزاديخواهان و آغاز يك دوستي عميق . به وسيله سيدباقرخان با اغلب مشروطه خواهان آشنا شده و با محافل آنان مراوده پيدا مي كند. با وجود شهرت روزافزون به هيچ وجه هنرش را وسيله ارتزاق قرار نداده و با درآمدي اندك و دركمال قناعت و مناعت طبع گذران مي كند. آشنايي با حيدرخان عمواوغلي كه به يك دوستي پايدار و موثر مي انجامد. ملاقات با درويش خان در ميهماني نظام السلطان در گلندوك و دوستي و همكاري آينده به همراه تار درويش خان مي خواند و شور در مجلس مي افكند. مانند ساير آزاديخواهان در رنج است. كم و بيش اشعار سياسي مي سرايد كه امكان انتشار وسيع ندارد و تنها در محافل خصوصي و پنهاني آزاديخواهان خوانده مي شود. دو غزل سياسي - ميهني «پيام آزادي» و «زنده باد» و اولين تصنيف سياسي خود « مژده اي دل كه جانان آمد» را به مناسبت پيروزي آزاديخواهان مي سرايد. اولين كنسرت سياسي خودرا به نفع حريق زدگان بازار درمنزل ظهيرالدوله برگزارمي كند.
درگيري در سياست، سرخوردگي، مهاجرت(1289-1299) :
غزل « مرگ دوست » را به مناسبت خودكشي دوست خود مرتضي خان بهشتي مي سرايد. تصنيف « دل هوس» را براي تشجيع آزاديخواهان به ايستادگي مي سازد. تصنيف «ازخون جوانان» را به ياد شهداي راه آزادي مي سازد. تصنيف «گريه را به مستي» را در انتقاد از ناصرالملك و ديكتاتوري او مي سازد. آغاز دوستي با ملك الشعراء بهار. در كنسرت پرشوري در تاثر باقراوف غزل سياسي «لباس مرگ» را مي خواند، گرفتار افسردگي شديد روحي مي شود. حيدرخان در بغداد مراقبت از او را به عهده گرفته و سعي مي كند با استفاده از نفوذ كلام خود و اعمال شيوه هاي روان شناسي مدرن، مجدداٌ ميل به آواز خواندن، زندگي و مبارزه را در او بيدار كند. تصنيف «چه شورها» را در ارتباط با اشغال تبريز توسط نظاميان عثماني ساخته و به اشغالگران ترك مي تازد. آشنايي با محمد تقي خان پسيان و ميرزاده عشقي. دور از وطن و از سردلتنگي غزل پرشور «ياد وطن» را در استانبول مي سازد. آشنايي با علي بيرنگ ، غزل سپاه عشق را مي سرايد ، شعري كه بعدها پس از اجرا در كنسرتي در مشهد، موجب رنجش شديد ايرج ميرزا و ساختن «عارفنامه» شد. تصنيف آذربايجان را در پاسخ به وثوق الدوله كه آذربايجان را عضو فلج ايران خوانده بود مي سرايد. به كوشش رضا زاده شفق مقداري از اشعار پراكنده اش جمع آوري مي شود.
اميد،شكست و نوميدي، آوارگي (1300-1304) : او كه با عقايد ميهن پرستانه كلنل پسيان آشنا است. با اميدواري فراوان براي پيوستن به نهضت خراسان عازم مشهد مي شود. برخلاف هميشه از روحيه خوب و اميدوارانه اي برخوردار است و به عنوان يكي از مشاوران نزديك رهبر قيام ، در راه تحقق آرمان هاي وي صميمانه تلاش مي كند. به دستور پسيان و براي تامين هزينه ساخت آرامگاه فردوسي، كنسرتي در باغ ملي شاهزادگان حاضر در جلسه از جمله ايرج ميرزا را ناراحت مي كند. كشته شدن كلنل پسيان در جبهه جنگ عارف از شدت تاثر در آستانه جنون است، اميدهاي او درباره نجات و پيشرفت كشور، همه در وجود كلنل متبلور شده بود و با اين فاجعه يكباره نقش برآب مي شود. بي قرار، زودرنج و عصبي است، در سوگ كلنل، كنسرت پرشوري با اركستر شكرالله قهرماني در تاثر باقراوف تهران اجرا مي كند و در آن تصنيف «گريه كن» را مي خواند. نوشتن شرح حال خود را به پايان رسانده و همراه با شرح كوتاهي براي هر يك از اشعارش براي چاپ به برلين مي فرستد. تصنيف «اي دست حق» را در طرفداري از سيدضياء مي سازد. اميدهاي خود را در زمينه پيشرفت كشور در وجود رضاخان سردار سپه متجلي مي بيند و بر خلاف بهار در جبهه طرفداران او قرار مي گيرد پايان چاپ اولين ديوان شعر او در برلين به كوشش سيف آزاد و رضا زاده مشفق و ارسال آنها به تهران كه در گمرك توقيف مي شود. رضا خان مشغول تحكيم پايه هاي قدرت خويش است و عارف متوجه اشتباه خود درباره او شده است ، زيرا در اشعار و نوشته هايش ستايش از رضاخان وجود ندارد .بسيار بدبين، مايوس و مردم گريز شده است.
سالهاي خاموش و فراموشي (1305-1312): رژيم جديد (پهلوي ) از او انتظار همكاري دارد ولي شاعر ملي تن در نمي دهد، ديگر به جريانات سياسي علاقه اي ندارد و دم فروبسته است. در روستاي گل زرد بروجرد مستقر شده و تصميم مي گيرد شرح احوال دوره آزاديخواهي خود را بنويسد. بروز ناراحتي در حنجره (احتمالاٌ سرطان) اشكال در خواندن و به تدريج خاموشي با فقر و بيماري دست به گريبان است ، زندگي اش در دو اتاق اجاره اي مي گذرد كه اثاثيه مختصر آن را دوستان معدودش به او عاريه داده اند. تنگدست، تنها، بيمار و فراموش شده به روزهاي اوج شهرت و محبوبيت خود فكر مي كند و از فراموشي مردم سخت رنجيده خاطر است. به ايراني بودن سخت افتخار مي كند و به وطن خود ديوانه وار عشق مي ورزد. حس مي كند در موضع گيريهاي سياسي اش اشتباه كرده، با اين همه هنوز هم از همكاري با كلنل پسيان و نهضت خراسان با سربلندي ياد مي كند. در اشعار خود گاه رضا شاه را به باد انتقاد مي گيرد. اشعاري كه در اوج اختناق و سانسور رضاشاهي به طورشفاهي و سينه به سينه نقل و منتشر مي شود. سرانجام روزي در 54 سالگي در همدان پس از ده روز بيماري سخت به كمك جيران(همسرش) خود را به كنار پنجره اتاق مي كشد و براي آخرين بار آسمان و آفتاب ميهنش را عاشقانه تماشا مي كند و به بستر بيماري برگشته و مرگ را در آغوش مي كشد در حاليكه زير لب اين شعر خود را زمزمه مي كند « ستايش مرا آن ايزد تابناك / كه پاك آمدم پاك رفتم به خاك» دوستانش جسد او را در صحن آرامگاه ابوعلي سينا در همدان به امانت مي گذارند تا بعداٌ آرامگاهي براي او بسازند، آرامگاهي كه هيچگاه ساخته نشد.
ثبوت الف در «است» و خوانده نشدن آن هنگام اتصال به حرف کشیده ماقبل
در شعر
این سر که نشان حقپرستی ست | امروز رها ز قید هستی ست | |
با دیدهٔ عبرتش ببینید | کاین عاقبت وطن پرستی ست |
الف در «است» به شکل نابجا حذف شده که باید جا گذاری شود.توجه داشته باشید که الف در این مواقع همچنان نوشته می شود ولی به ضرورت رعایت وزن هنگام خوانش ، الف حذف می شود و سین و تا در «است» بعد از حذف الف ، به حرف صدا دار قبل از خود می چسبند. شکل صحیح نوشتاری شعر بالا اینگونه است:
این سر که نشان حقپرستی است | امروز رها ز قید هستی است | |
با دیدهٔ عبرتش ببینید | کاین عاقبت وطن پرستی است |
اصلاح صورت گرفت Centeralwebsite (بحث) ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۵ (UTC)
مشاهیر همدان
عارف قزوینی هم شد جز فهرست مشاهیر همدان؟؟؟
پیوندهای خارجی اصلاح شدند (اکتبر ۲۰۱۹)
سلام همکاران ویرایشگر.
من بهتازگی ۳ پیوند خارجی موجود در عارف قزوینی را اصلاح کردم. لطفاً ویرایشم را بازبینی کنید. اگر پرسشی دارید یا میخواهید ربات پیوندها یا چند صفحه را نادیده بگیرد، لطفاً این راهنمای ساده را برای دریافت اطلاعات بیشتر ببینید. من تغییرات زیر را انجام دادم:
- بایگانی https://web.archive.org/web/20161130035431/http://lcq.modares.ac.ir/article_12624_0.html به http://lcq.modares.ac.ir/article_12624_0.html افزوده شد.
- بایگانی https://web.archive.org/web/20071022022115/http://www.ajayeb.ir/aref/index.php به http://www.ajayeb.ir/aref/index.php افزوده شد.
- بایگانی https://web.archive.org/web/20081001021225/http://www.peikekhabari.com/Piraieh-sher16.htm به http://www.peikekhabari.com/Piraieh-sher16.htm افزوده شد.
لطفاً برای اصلاح خطاهای ربات به راهنما مراجعه کنید.
با احترام.—InternetArchiveBot (گزارش اشکال) ۲۴ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۴۶ (UTC)
نامزد حذف شدن یک پروندهٔ ویکیانبار استفادهشده در این صفحه
پروندهٔ زیر از ویکیانبار که در این صفحه استفاده شده نامزد حذف شده است:
در بحث حذف که در صفحهٔ نامزدی صورت میگیرد شرکت کنید. —Community Tech bot (بحث) ۱۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)
تبدیل دانشنامهٔ ویکیپدیا عارف قزوینی به کتاب مقالهٔ سعید پور عظیمی!
بهترین و موثق ترین کتاب از دیوان عارف
جلد صورتی رنگ ورق کاهی اسکن شده نوروز توسط دکتر شفق هست
دیوان عارف انتشارات نگاه ۱۳۹۰ به قلم سپانلو سانسور داره ولی نویسنده دین خودش رو در قسمتهایی ادا کرده و جای تقدیره ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۲۰ (UTC)
- @۲۱ آذر ۱۳۲۵ دیوان عارف را هم در دست دارم و در ادامه در مقاله به کار خواهم گرفت. ممنون از یادآوری و توجهتان. قدری صبور باشید. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)
حذف مطالب ریشهدار مقاله به نام گسترش !
تمامی نوشتار از قبیل نعشه گری
شراب خواری
سگ بازی
تریاک کشی در کتاب دلنوشته سعید پور عظیمی یافت میشه که چاپ ۱۴۰۰ هست ایشان اصن شاملو پژوه بوده شاملویی که مجاهد کمونیست بود پیشینه کدر در توهین به شاه و حرامزاده خواندن فردوسی بزرگ داره
چطور شاعر ملی گرا پژوه شد؟؟؟؟؟
احیانا سعید پور عظیمی خصومت شخصی داشته با عارف قزوینی؟؟؟
چرا باید مقاله پاراگرافهای کلیدی آن حذف بشه و بشه کتاب سعید پور عظیمی؟؟؟؟
این فاجعه هست در ویرایش و عملا آدم رو یاد از بین بردن کتابهای ساسانی توسط حمله اعراب میندازه ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۲۴ (UTC)
- @۲۱ آذر ۱۳۲۵ این که عارف مشروبخوار بوده یا سگ داشته را فقط پورعظیمی ننوشته. بسیاری دیگر هم نوشتهاند. برای مثال، دانشنامه ایرانیکا (مارگارت کاتون) نوشته که عارف بابت زیادهنوشی حکم تکفیر گرفته که حتی پورعظیمی هم این را ننوشته بود.
- در کل در ویکیپدیا ما به منابع استناد میکنیم. شما اگر منبع موثقی دارید که گفته باشد که عارف شراب نمیخورده، معرفی کنید. بماند که خود عارف هم در خودزندگینامهاش گفته که شراب مینوشیده. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۱۸ (UTC)
واقعا متاسفم برای چنین ویرایش نابجایی در مقاله عارف قزوینی
اولا که کتاب کوروش حائری موثق نیست و جعلیات درش زیاد صورت گرفته
دوما در کتاب دیوان عارف انتشارات نگاه سال ۱۳۹۰ بخش نامهها از ارادت عارف به پهلوی و رضاشاه نوشته
سوما با احترام و شدیداً با احترام نه تنها گسترشات شما به درد نخورد بلکه قسمتهای مهم مثل مرگ عارف که شعر
ستایش مر آن ایزد تابناک / که پاک آمدم پاک برفتم به خاک
رو هم رحم نکردید و حذف کردید و عبارات نامربوطی چون تریاک کشی سگ بازی نعشه و ... که در کتاب اصلی عارف نوشته دکتر شفق جلد بنفش چاپ نوروز گمانم ۱۳۲۰ برلین نیست.
کمی تامل کنید آیا مقاله قبلی بهتر نبود؟ به نظر من گسترش شما به توهین شبیه بود نه گسترش!
حیف به این وقتی که گذاشتید و مطالبی که موثق نیست رو در دانشنامه شاعر ملی جا دادید
با حذف کلیه نام شعرها
MP3 کردن تصنیفها همگی به اسم گسترش یا .....؟؟؟
۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۲۸ (UTC)
- من متنی که منبع داشته باشد از مقاله حذف نکردم. مطالب بدون منبع در ویکی میتواند حذف شود. هنوز هم کارم با مقاله تمام نشده. کلی کتاب دیگر هست که دارم نتبرداری میکنم که مقاله را گسترش بدهم. شما هم اگر منبع سراغ دارید، برای من بفرستید که بخوانم و نتبرداری کنم و به مقاله اضافه کنم. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۱:۴۵ (UTC)
- دیوان عارف
- انتشارات نگاه
- چاپ ۱۳۹۰ - حاوی سانسور ولی این قسمتها رو از دسشون در رفته/ صفحات آخر/ نامههای عارف به دکتر محمد رضا هزار/ صفحه ۵۰۵ پاراگراف آخر
- "اشخاصی بودند که مملکت را برای خود و اغراض شوم شخصی خود میخواستند، تنها علیحضرت پهلوی را میشناسم که هر چه خواسته برای ایران خواسته".
- برای اینکه پادشاه مملکت من ایرانی است دیگر سلیمان نظیف در روزنامههای ترکیه نمینویسد: ایران مملکتی است که همیشه بیگانه در آن حکمفرما بوده و الان هم احمد شاه قجر را داراست که تُرک است (صفحه ۵۰۶)
- من از تمام چیزهائی که اسباب این شده است که سر تعظیم در برابر اسم پهلوی، که همین اسم برای خاطر نشان کردن دورهٔ عظمت و قدرت ایران گذشته روحبحش است، خم کنم. (صفحه ۵۰۶)
- پس هر ایرانی حقیقی باید قربان اسم پهلوی برود و روزی هزار بار شُکر کند که چشمش از دیدن هیولای خارج از دایرهٔ قومیت راحت، و گوشش از شنیدن نام ننگین تابعیت آسوده است (صفحه ۵۰۶)
- من افتخار دارم ار اینکه یک نفر ایرانی هستم، که خودم را برای مملکتم میخواهم نه مملکت را برای خود، چطور میشور طرفدار دولت پهلوی که اسباب آبروی مملکت من است نباشم؟ (صفحه ۵۰۶ پاراگراف آخر)
- ابولقاسم عارف ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)
- شعر سلیمان نظیف رو کلاً بیت سانسور گذاشتید کلاً چاپ بعد کلا سانسور است یه کتاب هست برگ اولش بنفش صورتی هست رنگ کاغذش کاهی اسکن کردن
- سلیمان نظیف کُرد بود که پانترک شده بود و این شعر کلا درشتی گفته عارف به ترکان ترکیه و سلیمان نظیف که شما کلا سانسور گذاشتی طبق چاپ جدید
- سلیمان نظیف
- زمن بگو به سلیمان نظیف تیره ضمیر
- کهای برون توچون شیر و اندرون چون قیر
- برون ز کُرد شود اولیاء؟ معاذالله!
- تنور میشود از چوب ساخت؟ گوش مگیر
- ز تُرک غیر از خریت ندید کس زینهار
- چو کُرد ترک شود خر بیار و معرکه گیر! ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)
- جسارت نباشه ولی کلا هر چیز رو که خودتون خوشتون نیومده حذف کردید در صورتی که موثق ترین چیزها همون بود که شما از بین بردید و در مقابه قبل از گسترش شما بود !!!!!
- مثل همین قسمت
- انتشارات نگاه
- چاپ ۱۳۹۰
- صفحه ۳۳
- عارف در گذرگاه تاریخ / صفحه ۳۳
- - سه ماه بعد یکی از سگهای او را مسموم میکنند و بعد شایعه میشود که عارف نعش سگ را مخفیانه در امامزاده دهکرد دفن کرده، مردم بر میآشوبند و قصد کشتن او را میکنند یکی از دوستانش به مدت دو ماه او را در قلعهای پناه داد و مسلحانه از وی حمایت کرد. و بلاخره شاعر مجبور میشود با حال ضعف و بیماری از بروجرد به اراک بگریزد/ زمستان ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)
- در باره فردوسی و کوروش هم خیلی چیزهای خوبی گفتن بعد مینویسم الان خسته شدم
- کلا سگ بازی و تریاک کشی نعشه و ... اینا رو قبلا تو یک وبلاگ سرسخت طرفدار جمهوری اسلامی دیدم نمیدونم شما از کجا کردید تو این مقاله اصلا در دیوان عارف
- چاپ قدیم
- جلد صورتی
- داخل ورق کاهی که اسکن شده نیست!!!!!
- سایزش pdf ۳۰ مگابایت هست.
- نوشته کوروش حائری نیست. کوروش حائری جعل زیاد گفته و موثق نیست.
- با تشکر ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۳۳ (UTC)
- اصلا سعید پور عظیمی کی هست من تا الان اسمش هم نشنیده بودم
- کل مقاله شد کتاب سعید پور عظیمی
- اونم به نام افسانه تبعید خنده داره واقعا این کتابهای چاپ جدید
- اونوقت نکته بسیار جالب این هست که این پورعظیمی اصن شاملو پژوه بوده شاملویی که کمونیست و مجاهدین بود و ضد فردوسی و شاه
- چطور عارف پژوه شد و دست برد تو سرگذشت شاعر ملیگرا به شدت جای خنده داره و همخوانی نداره به هیچ عنوان من الوجود
- در کل باز هم میگم گسترشات شما واقعا نابود کرد مقاله رو ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۱۳ (UTC)
- @۲۱ آذر ۱۳۲۵ این که شما اسم پورعظیمی را نشنیدهاید، به ویکی ربطی ندارد. من هم اسم ایران را تا چندی پیش نشنیده بودم. باید یاد بگیریم که ندانستن خودمان را مبنای قضاوت نگذاریم.
- بگذریم. لطفاً کوتاه بحث کنید که بتوانیم همکاری کنیم. متن طولانی بنویسید نمیشود جواب داد. فعلاً لطف کنید و دقیقاً یک مطلب که مایلید به مقاله اضافه شود را با ذکر منبعش بنویسید. یک قدم یک قدم جلو برویم من یقین دارم به توافق میرسیم. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۲۰ (UTC)
- خب اسم ایران رو نشنیدید خب ویرایش نکنید مجبوری نمیشود که هر غیر ایرانی دست به اصل مقالات ببرد
- به قول خود حضرت عارف
- نویسنده را بایدی چهار چیز
- اخلاق و افکار و وجدان تمیز
- چون ناپاک شد این چهار
- ز ناپاکی صاحبش شک مدار
- حالا خوبه خودتان اعتراف میکنید چیزی از ایران نمیدانید و این اصلا عجب و جدید نیست و باعث فشار خوردن ایراندوستان نمیشود چون امثال مثل شما تفکراتشان در حال روز افزون و گسترش هست. خودم اضافه میکنم نکردید با منبع هم اضافه میکنم ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۳۷ (UTC)
- لطفاً از توهین و حمله شخصی به من پرهیز کنید. راجع به من حرف نزنید، راجع به مقاله حرف بزنید. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۴۰ (UTC)
- کوتاه صحبت کنم و یک کلمه بگم تا شما راضی بشید کتاب تصمیم سعید پورعظیمی رو بیخیال بشید بزارید تو مقاله که همین کار خودتان رو به قول معروف گسترشات گوهربارتان را انجام دهید منم همون مطالبم رو که اول با استناد به دیوان عارف انتشارات نگاه سپانلو ۱۳۹۰ رو با منبع در دانشنامه عارف قزوینی انتشار میدهم.
- چطور من مطالب شما رو که ارزش ویکیپدیایی نداره رو با دقت خوندم اونوقت مطالب من که فرستادم براتون زیاده و کوتاه صحبت کنم؟؟
- به قول شاعر مشک آن است که خود ببوید
- نه آنکه عطار بگوید
- این همه تعریف و تمجید در صفحه از خودتان کردید آخر چی کار کردید تو مقاله عارف
- تریاک کشی
- سگ بازی
- شیره کشی
- شراب خواری
- حذف کنید این گفتار در خور ویکیپدیای شاعر ملی نیست
- حرف دل شما این هست که بشینید شما همه نگاه کنید من مقاله رو خراب کنم
- کار شما مثل ترمیم تخت جمشید با سیمان سیاه هست. با احترام ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)
- برای تک تک موارد بالا (مصرف تریاک، مصرف الکل، داشتن سگ) منبع وجود دارد. ضمناً لفظ «سگبازی» هم اگر چه منبع داشت، اما از مقاله برش داشتم. مجدداً خواهش میکنم به من حمله نکنید. راجع به من حرف نزنید، راجع به مقاله حرف بزنید. این درخواست من عین سیاست ویکیپدیاست. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۴۲ (UTC)
افزودن مطالب با منبع توسط خودم بعد از ویرایشات کاربر Huji
- دیوان عارف
- انتشارات نگاه
- چاپ ۱۳۹۰ - حاوی سانسور ولی این قسمتها رو از دسشون در رفته/ صفحات آخر/ نامههای عارف به دکتر محمد رضا هزار/ صفحه ۵۰۵ پاراگراف آخر
- "اشخاصی بودند که مملکت را برای خود و اغراض شوم شخصی خود میخواستند، تنها علیحضرت پهلوی را میشناسم که هر چه خواسته برای ایران خواسته".
- برای اینکه پادشاه مملکت من ایرانی است دیگر سلیمان نظیف در روزنامههای ترکیه نمینویسد: ایران مملکتی است که همیشه بیگانه در آن حکمفرما بوده و الان هم احمد شاه قجر را داراست که تُرک است (صفحه ۵۰۶)
- من از تمام چیزهائی که اسباب این شده است که سر تعظیم در برابر اسم پهلوی، که همین اسم برای خاطر نشان کردن دورهٔ عظمت و قدرت ایران گذشته روحبحش است، خم کنم. (صفحه ۵۰۶)
- پس هر ایرانی حقیقی باید قربان اسم پهلوی برود و روزی هزار بار شُکر کند که چشمش از دیدن هیولای خارج از دایرهٔ قومیت راحت، و گوشش از شنیدن نام ننگین تابعیت آسوده است (صفحه ۵۰۶)
- من افتخار دارم ار اینکه یک نفر ایرانی هستم، که خودم را برای مملکتم میخواهم نه مملکت را برای خود، چطور میشور طرفدار دولت پهلوی که اسباب آبروی مملکت من است نباشم؟ (صفحه ۵۰۶ پاراگراف آخر)
- ابولقاسم عارف
این گفتار ازرشمند باید در ویکیپدیا عارف قزوینی قرار گیرد ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)
- @۲۱ آذر ۱۳۲۵: ممنون از این که بحث را قدم به قدم با من ادامه میدهید.
- این بخشهایی که ذکر کردید، گفتههای مستقیم خود عارف است، بله؟ از این جهت میپرسم که منبع دست اول را خیلی بااحتیاط باید در ویکی استفاده کنیم.
- دوم این که عارف در دورهای از رضاشاه حمایت میکرده (که در برخی نقل قولهای بالا هم مشخص است) اما پس از آن با وی هم مخالف بوده. امیدوارم که با ذکر هر دو (با استناد به منابع) مشکلی نداشته باشید. این را از این جهت میپرسم که تمام جملاتی که نقل کردید مربوط به اظهار علاقهٔ عارف به رضاشاه بوده؛ اگر هدفتان صرفاً جلوهدادن حمایت عارف از وی است (که مدتدار بود) و با انعکاس دیدگاه بعدی عارف (که با پهلوی هم مشکل پیدا کرد) مشکل دارید، همین الان بگویید بهتر است. — حجت/بحث ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۲:۳۹ (UTC)
- دقیقاً همین جمله کتاب دیوان عارف چاپ ۹۰
- سپانلو و اخوت هست
- صفحه ۵۰۶ - ۵۰۵ ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
- کنسرت و تصنیف آذربایجان در جهت منافع طلبی ضد ایرانیان رو هم دیدیم افزودید سپاس
- میخواستم اینم بزارم خودم
- فقط خواهشا این منبع رضاشاه رو هم بزارید
- اون pdf سعید عظیمی رو هم سال ۱۴۰۰ دیده بودم اصلا یادم نبود دانلود کردم یادم افتاد منبع خوبیه
- ولی خب بعضیجاهاش خیلی خوبه بعضی جاهاش تلخ ۲۱ آذر ۱۳۲۵ (بحث) ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۱۶ (UTC)
- زندگی عارف خیلی بالا و پایین داشته. من نمیدونم منظور شما از «تلخ» چیست و آیا به این اشاره دارد که گاهی چیزی که نوشته به شما خوش نمیآید، یا این که چیزی نوشته را قبول دارید اما حقیقتی تلخ از زندگی عارف است. اگر دومی باشد، من هم با شما موافقم. عارف حقیقتاً لحظات خیلی تلخی در زندگی داشته؛ هم خیلی محبوب عموم بوده و هم خیلی مورد بیمهری برخی ادبا و درباریان و سیاسیون. — حجت/بحث ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۰۸ (UTC)
- در مورد سعید پورعظیمی هم کملطفی میفرمایید! ایشان دکترایش را روی عارف کار کرده، و پایاننامهٔ دکترایش برندهٔ معتبرترین جایزهٔ پایاننامههای ادبیات فارسی در ایران شده. اگر ایشان را قبول نداشته باشید، دیگر معیار ارزیابی خودتان را باید زیرسؤال برد، چرا که تنی چند از برترین اساتید ادبیات فارسی در ایران ایشان و پایاننامهشان را قبول دارند. — حجت/بحث ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)
پیام
این مقالهای که اکنون شما برای نامزدی بهترین مقاله گذاشتید ۲ روز پیش، شالودهاش رو همین مردم قزوینی دوستدار عارف و میهنپرست ایرانی چیده بودند که شما خوشتون اومد گسترش بدید. شما تازه قسمتهای اصلی مقاله رو هم حذف کردید!! و چندتا چیز جدید اضافه کردید که زیاد هم تأثیر گذار نبود، و مقاله رو به بسیار به جمهوریگرایی نزدید کردید که این هم رده از نظر من. ولی من اصلاح رو با منبع انجام خواهیم داد. — این پیام امضانشده را Ian Harte (بحث • مشارکتها) در تاریخ ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۲۶ نوشته است.
- کاربر زاپاسباز بود و بسته شد — حجت/بحث ۱۱ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۰:۴۵ (UTC)