برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
این مقاله به تمیزکاری نیاز دارد. لطفاً آن را تا جایی که ممکن است از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید. سپس این الگو را از بالای مقاله حذف کنید. |
این مقاله ممکن است برای مطابقت با استانداردهای کیفی ویکیپدیا نیازمند بازنویسی باشد. |
چَمَشْگَزَکْ یا چامَشْگَزَکْ نام یکی از ایلات قوم کرد میباشد.[۱][۲][۳] قلمرو ایشان نیز هم نامشان است. شرف خان بدلیسی نام دیگر چمشگزک را ایل ملکشاهی ذکر میکند.[۴][۵][۶][۷]
ایل چمشگزک تا قبل از قرن ۱۱ ه.ق در مناطق دیارْبَکْر و جنوب اِرْزِنْجان زندگی میکردند، که امروزه در کردستان ترکیه قرار گرفتهاند. برخی محل اسکان آنان را قفقاز و شمال جمهوری آذربایجان آوردهاند.[۸]
در گروههای چهل هزار خانواری از غرب ایران به ورامین، و سپس از آنجا به شمال خراسان کوچانده شدند، تا از تاختوتاز ترکمنها و ازبکها جلوگیری کنند. گروه دیگر به غرب ایران برای دفع تجاوزات امپراتوری عثمانی کوچ نمودند.[۹][۱۰][۱۱]
نام چمشگزک
نام ایل و ولایت چمشگزک در منابع به صورتهای چامَشگَزَک، چَمَشکَزَک، جامَشگَزَک و چَمگَزی و چَمَزی آمدهاست.[۱۲][۱۳]
دربارهٔ چرائی این نامگذاری سه یا چهار روایت مختلف به ثبت رسیدهاست:
- بنا به استناد به دانشنامه جهان اسلام و بر اساس نوشته اولیا چلبی نام ناحیه تحت قلمرو چمشگزکها، که به ولایت چَمَشگَزَک معروف است، جمشید گَنزَک (به معنای قلعه جمشید) دانسته شدهاست، که غلام ثروتمند جمشید، شاه اساطیری ایران، آن را بنا کرده بود و بعدها به چمشگزک تغییر یافت و اولیا چلبی نسب این ایل را به جمشید پادشاه اساطیری ایران میرساند.[۱۴][۱۵][۱۶]
- اما بدلیسی، نسب امیران چمشگزک را به گفته خودشان به شخصی به نام ملکیش، از اولاد خلفای عباسی، و به روایتی دیگر به ملکشاه یا امیر سلیقبن علیبن قاسم، از شاهان سلجوقی، میرساند[۱۷] احتمال دادهاست که حکام چمشگزک از اولاد ملکشاه سلجوقی بودهاند که واژه ملکشاه، بر اثر کثرت استعمال، مَلکیش شدهاست. بنابه روایتی، ملکیش از اعقاب ملکشاه ۳۲ قلعه در ناحیه تحت قلمرو چمشگزکها ایجاد کرد و فرزندان او، حتی در زمان حمله مغول و تیمور، به استقلال در این ناحیه حکومت کردند.[۴] بدلیسی همچنین روایت کردهاست که در ۱۰۰۵ ه.ق قلمرو تحت حکومت چمشگزکها آنقدر وسعت داشتهاست که در میان کردهای منطقه، به ولایت کردستان معروف بود. در حقیقت لفظ کردستان اولین بار به مناطق تحت سیطرهٔ امرای چمشگزک گفته میشد.[۴]
- کلیمالله توحدی، ادعا میکند که از اواخر دوره صفوی بهتدریج نام چمشگزک جای خود را به ظفرانلو (زعفرانلو) دادهاست.[۱۸]
جغرافیای تاریخی چمشگزک
مسکن اولیهٔ ایل چمشگزک تا پیش از سدهٔ یازدهم، نواحی دیارْبَکْر و جنوب اِرْزِنْجان بود که امروزه از ولایات ترکیهاند.[۱۹][۲۰] که محل اسکان آنان را قفقاز و شمال جمهوری آذربایجان آوردهاست. به نوشته توحدی تا پیش از تشکیل دولت صفوی (ح ۱۱۳۵–۹۰۶) چمشگزکها در نواحی بین مهاباد و کردستان ترکیه و ایروان پراکنده بودند. امروزه شهری به نام چمیشگزک در جنوب غربی ولایت تونج ایلی ترکیه وجود دارد.[۵][۲۱][۲۲]
تاریخچه
درولایت چمشگزک سلسله امرائی به فرمانروایی برخاستند که نخستین امیر آنان ملک محمد نام داشته و بعد از وی پسرش ملکشاه به حکومت رسیدهاست. خاندان ملکشاهی چمشگزک در اندک مدتی قدرت و نیروی زیادی پیدا کرده و بر بسیاری دیگر از نواحی آن اطراف استیلا یافتند و حتی در دوران حکومت مغول، تیموریان و سلاطین قراقویونلو امارت خود را حفظ کردند. نخستین امیر قدرتمند چمشگزک امیر ملکشاه بن محمد بود. ملکشاه امیری شایسته، با اطلاع و معلومات کافی از امور کشور داری بودهاست و به علت قدرتی که داشته به فکر استقلال قلمرو خود افتاده و به این منظور در سال ۵۹۶ هجری قمری در مقابل سلطان سلجوقی قد علم کرد و بر مناطق وسیعی استیلا یافت اما عاقبت در سال ۵۹۸ هجری قمری به دست سلیمان بن قلیچ ارسلان سلجوقی کشته شد. پس از کشته شدن ملکشاه پسرش مَلِک محمد بر سریر امارت نشست و از نو در احیای امارت موروثی چمشگزک کوشید و آن را سر و سامانی دوباره داد و بر قلمرو پیشین پدرش دست یافت.[۱][۲][۳]
در زمان قراقوینلوها (حک: ح ۷۷۷–۸۷۳)، حکام چمشگزک و نواحی اطراف به اطاعت امیریوسف درآمدند که امارت پدرش قرامحمد را به دست گرفته بود.[۲۳] در زمان اوزون حسن آققوینلو (حک: ۸۵۷–۸۸۲)، که قصد قلع و قمع دودمانهای محلی مرتبط با قراقوینلوها را داشت، شیخ حسن، امیر جوان چمشگزک، هجوم خربندهلوها به چمشگزک را دفع کرد و اعقاب وی تا زمان شاه اسماعیل یکم صفوی (حک: ۹۰۵–۹۳۰) استقلال خود را حفظ کردند.[۲۴]
سلطان محمد دوم عثمانی پس از غلبه بر حسن بیگ بایندوری، نامهای به حاج رستم بیگ چمشگزگ، نوه امیر شیخ حسن، نوشت و از وی طلب همراهی کرد اما حاج رستم بیگ چمشگزگ دعوت او را قبول ننموده و قلعه کماخ را به عثمانیها تسلیم نکرد. شاه اسماعیل یکم صفوی در ۹۱۲ ه. ق، نورعلی خلیفه، از امرای قزلباش، را برای تسخیر ولایت چمشگزک فرستاد. حاجی رستمبیگ، چمشگزک را تسلیم نورعلی خلیفه کرد و خود به خدمت شاه اسماعیل یکم رسید. شاه نیز ناحیهای از توابع عراق را در عوض ولایت چمشگزک به او داد.[۲۵][۲۶][۲۷] مردم چمشگزک به سبب رفتار ظالمانه نورعلی خلیفه و کشتار عده بسیاری از عشایر ملکیشی، با او مخالفت کردند و پیکی نزد حاج رستم بیگ چمشگزگ در عراق فرستادند، اما همزمان جنگ چالدران مابین شاه اسماعیل یکم صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی درگرفت و حاجی رستمبیگ که در رکاب شاه اسماعیل یکم صفوی بود، در جنگ کشته شد. پیرحسینبیگ، فرزند حاج رستم بیگ چمشگزگ، با شنیدن خبر قتل پدرش از قلمرو حکومت پدرش حاج رستم بیگ چمشگزگ در عراق با این تصمیم که به ملازمت سلاطین چراکسه مصر در آید عزم سفر نمود، ولی در اثنای راه ممای بیگ حاکم ملطیه او را تشویق کرد که برای انتقام گرفتن از نور علی خلیفه قزلباش به سلطان سلیم اول بپیوندد. پیر حسین بیگ پند و راهنمایی او را به کار بست و در آماسیه به سلطان سلیم اول (حک: ۸۷۲–۹۲۶) پیوست. سلطان از شهامت و بیباکی او بسیار خوشش آمد و به محمد پاشا میرمیران مرعیشی فرمان نوشت که به همراهی پیرحسین بیگ، چمشگزک را از نیروهای نور علی خلیفه باز پس گیرد و در اختیار پیر حسین بیگ قرار دهد. پیر حسین بیگ قبل از آنکه نیروهای محمد پاشا میرمیران مرعیشی برسند، با سپاهی از مردم چمشگزک به نبرد با نورعلی خلیفه برخاست و در اندک مدتی نیروهای نور علی خلیفه قزلباش را شکست داد و او را به قتل رساند. او سیسال بر چمشگزک حکومت کرد و یکی از امرای توانای چمشگزک شد. پس از مرگ پیرحسینبیگ در ۹۵۱ ه. ق، فرزندان او بر سر جانشینی توافق نکردند.[۲۸][۲۹][۳۰]
از پیر حسین بیگ ۱۶ پسر بر جای ماند: ۱- خالد بیگ ۲- محمدی بیگ ۳- رستم بیگ ۴- یوسف بیگ ۵- پیلتن بیگ ۶- کیقباد بیگ ۷- بهلول بیگ ۸- محسن بیگ ۹- یعقوب بیگ ۱۰- فرخشاد بیگ ۱۱- علی بیگ ۱۲- کلابی بیگ ۱۳- کیخسرو بیگ ۱۴- کیکاوس بیگ ۱۵- پرویز بیگ ۱۶- یلمان بیگ، که هر کدام دم از حکومت جداگانه میزدند و حاضر از اطاعت از بزرگتر خود نبودند، سرانجام قلمرو حکومت چمشگزک به سه قسمت تقسیم شد؛ «مجنکُرد»، «پرتک» و «سُقمان». ناحیه «مجنکُرد» به امیر محمدی بیگ، ناحیه «پرتک» به رستم بیگ و ناحیه «سُقمان» به کیخسرو بیگ رسید.[۲][۳][۳۱]
مهاجرت چَمَشگَزَکها
چمشگزکها[۳۲] شاه عباس بزرگ صفوی (حک: ۹۹۶–۱۰۳۸) را هنگام حمله ازبکها به ایران یاری کردند و امیران چشمگزک (شاه علیخان، شاهقلی سلطان) در لشکرکشیهای شاه برای مقابله با ازبکها حضور داشتند.[۳۳] شاه عباس در ۱۰۱۱ ه. ق، چهل هزار خانوار و به روایتی (چهل هزار نفر) از کردهای چمشگزک را، به منظور جلوگیری از حمله ازبکها به مرزهای خراسان، به نواحی قوچان و بجنورد و جاجرم و کالپوش - که در دست طایفه گرایلی بودند - کوچاند.[۳۴] از این پس، سراسر خراسان شمالی در اختیار چمشگزکها قرار گرفت.[۳۵] با اسکان چمشگزکها در مناطق یاد شده، میان آنان و گرایلیها درگیریهایی به وجود آمد و سرانجام، گرایلیها از این نواحی بیرون رانده شدند.[۳۶]
علیرضا اسدی دربارهٔ خاستگاه ایل ملکشاهی چَمَزی چنین مینویسد: طوایف گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی، بخش مهمی از ایل بزرگ ملکشاهی میباشند که از تبار کردهای کرمانج از اقوام ماد محسوب میشوند. جد بزرگ آنان امیر عالیجاه شه میر و حاج رستم بیگ چمشگزگ از اعقاب و اولاد امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک هستند که از امرای ایل ملکشاهی چمشگزک کُرد و در واقع از حاکمان کردستان، در درسیم کردستان ترکیه و ناحیه ملکشاهی در استان ایلام محسوب میشدند که به ناحیه پشتکوه استان ایلام مهاجرت کردهاند. زمان مهاجرت این خاندان به پشتکوه مشخص نیست، اما به احتمال زیاد همزمان با کوچ بزرگ کردهای کرمانج چمشگزک به شمال شرقی ایران در دوره صفویه برای جلوگیری از تجاوزات ازبکان، امیران کنفدراسیون چمشگزک به نواحی غرب ایران برای جلوگیری از تجاوزات عثمانیها مهاجرت نمودند. وجود شجره نامه و مشترکات نژادی و زبانی و همچنین اسامی و القاب و مهمتر از همه عنوان امرای عالیجاه و توشمالان ملکشاهی چمزی در اسناد به جا مانده از آن دوران، این ادعا را به خوبی اثبات مینماید.[۱۴][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱]
جهانبیگلوها طایفهای دیگر از چمشگزکها بودند که احتمالاً در همین زمان در نواحی مرزی خراسان و مازندران اسکان یافتند.[۴۲]
تاریخ مهاجران چمشگزک؛ اواخر صفویه تا اواخر افشاریه
با قدرت گرفتن میر ویس (از رؤسای طایفه غَلزائی) در قندهار و تصرف آن شهر، شاه سلطان حسین در ۱۱۲۸ جمعی از ایلات، از جمله چمشگزک، را برای جنگ به قندهار فرستاد.[۴۳] کردهای چمشگزک در ۱۱۲۹ در جنگ با افغانان ابدالی نیز شرکت داشتند، اما به سبب کینه دیرینهشان نسبت به صفیقلیخان، فرمانده سپاه و داروغه اصفهان، از جنگ پرهیز کردند و در نتیجه سپاه ایران شکست خورد.[۴۴] با قدرت گرفتن شاه طهماسب دوم صفوی (حک: ۱۱۳۵–۱۱۴۵) بزرگانِ ایل به شاه ابراز وفاداری کردند و در قوچان به اردوی او پیوستند. در ۱۱۳۶، نادر به قصد تصرف محالّ کردستان به سوی قوچان حرکت کرد و از اطراف اَتَک تا سرحد قوچان به جمعآوری سپاه پرداخت. برخی طوایف چمشگزک از پیوستن به او خودداری کردند. نادر در حوالی قوچان دربارهٔ مسئله اتحاد با آنان با محمدحسینخان زعفرانلو، وکیل ایل، صحبت کرد، اما آنان موافقت نکردند و در ۱۱۳۷ از شاه طهماسب خواستند با آنها برضد نادر متحد شود و او را از سر راه بردارد و سپس اشرف افغان را خلع کند، اما با حمله نادر به قوچان (مرکز چمشگزکها) جعفرقلیبیگ شادلو، از رؤسای چمشگزک، کشته شد و شاه طهماسب به مشهد گریخت.[۴۵][۴۶] پس از این، چمشگزکها در بسیاری از جنگها، از جمله جنگ با ترکمانان در ۱۱۴۷، تسخیر بلخ در ۱۱۴۹ و تسخیر قندهار در ۱۱۵۱، نادر را یاری کردند.[۴۷][۴۸][۴۹] در سالهای پایان حکومت نادر، در ۱۱۶۰، خانهای کردستان به دلیل افزایش مالیات، از اردوی نادر گریختند و به قوچان رفتند. خانهای کرد منطقه به همراه ریشسفیدان چمشگزک در کوه آلاداغ پناه گرفتند و سپاهی برای نگهبانی قلعه قوچان گماشتند.[۵۰] در همین سال نادر کشته شد و برادرزادهاش عادلشاه در مشهد به سلطنت رسید. او نیز روانه قوچان شد و کردهای چمشگزک را سرکوب کرد.[۵۱][۵۲]
عنوانهای تاریخی سران چمشگزک
رؤسای ایل چمشگزک بنا به گفته بدلیسی میر یا امیر نامیده میشدند. بزرگِ ایل چمشگزک، که تا قبل از دوره شاه عباس ایلخان نامیده میشد، در این زمان به امیرچَمَشگَزَک و در اواخر دوره صفوی به وکیلالاکراد یا خان معروف شد. خان مقامی بالاتر از سلطان داشت. در زمان نادرشاه لقب بیگلربیگی متداول شد که در زمان قاجار دوباره به ایلخانی تغییر یافت.[۵۳]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص 162-163.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ بابا مردوخ روحانی. تاریخ مشاهیر کرد. جلد 1، تهران: انتشارات سروش، چاپ سوم، 1390، گفتار بیست و پنجم (خاندان ملکشاهی).
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ محمد أمین زکی، مشاهیر الکرد وکردستان، الجزء الثانی نقلته إلی العربیة الآنسة کریمته، راجعه ونقحه وأضاف إلیه الأستاذ محمد علی عونی. مطبعة السعادة، مصر، 1947م، ص327.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص163.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ برومند سورنی. «بازخوانی کردهای چمشگزک در آیینه تاریخ». هفته نامه سیروان. بایگانیشده از اصلی در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۴. دریافتشده در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۴.
- ↑ محمد امین زکی بیگ، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان. ج 2، تهران: انتشارات توس، 1381. ص 242.
- ↑ Baluken, Yusuf (2017-01-01). "Çend Dokument ji Serdema Mîrektiya Melkîşî". Nübihar Akademi. 2 (7): 117–128. ISSN 2147-883X.
- ↑ کلیمالله توحدی. حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد: ج 3، ص ۱۷۳.
- ↑ کلیمالله توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج 1، ص ۴۶۹.
- ↑ پورمحمدیاملشی, دکترنصرالله; سورنی, دکتربرومند (1400-01-04). "درآمدی بر نقش امرا و قبایل کرد خراسان در تحولات دوره افشاریه (1218-1135ه.ق)". تاریخ اندیش. 9 (3): 27–42.
{{cite journal}}
: Check date values in:|date=
(help); zero width joiner character in|title=
at position 73 (help) - ↑ «راهکارها و ضرورتهای تدوین تاریخ شفاهی ایلات و طوایف کرمانج». تاریخ شفاهی (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۸.
- ↑ مکافاتنامه، در علل برافتادن صفویان، تصحیح و تألیف رسول جعفریان، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش، ص138.
- ↑ محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، ج 1، تهران ۱۳۶۴ش؛ ص 60.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ اولیا چلبی. سیاحتنامه. ترجمه فاروق کیخسروی. جلد2، ارومیه: انتشارات صلاح الدین ایوبی، 1364، ص222.
- ↑ منیژه ربیعی. «دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۸-۳۰.
- ↑ ربیعی، منیژه. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱۲، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی. صص. ۱۱۵–۱۱۶.
- ↑ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص162-163.
- ↑ کلیماللّه توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج ۱، ص ۴۶۹.
- ↑ کلیماللّه توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج 3، ص 173.
- ↑ محمد سمیع، میرزا سمیعا. سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرةالملوک. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران: انتشارات امیر کبیر، 1378، ص129.
- ↑ کلیمالله توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج ۱، ص. ۴۶۹.
- ↑ محمد امین زکی بیگ، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان. ج 1، تهران: انتشارات توس، 1381. ص295.
- ↑ ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲–۱۹۶۴، ص 35.
- ↑ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص164.
- ↑ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص 164-165.
- ↑ احمد فریدون بیگپاشا، منشآتالسلاطین، استانبول، ۱۲۷۴–۱۲۷۵؛ ص 353.
- ↑ محمد امین زکی بیگ، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان. ج 1، تهران: انتشارات توس، 1381. صص 126-127.
- ↑ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص 166-168.
- ↑ بابا مردوخ روحانی. تاریخ مشاهیر کرد. جلد ۱، تهران: انتشارات سروش، چاپ سوم، ۱۳۹۰، گفتار بیست و پنجم (خاندان ملکشاهی).
- ↑ محمد سمیع، میرزا سمیعا. سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرةالملوک. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران: انتشارات امیر کبیر، 1378، صص 49-50.
- ↑ بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص168-175.
- ↑ Baluken, Yusuf (2017-01-01). "Çend Dokument ji Serdema Mîrektiya Melkîşî". Nübihar Akademi. 2 (7): 117–128. ISSN 2147-883X.
- ↑ اسکندر منشی. عالم آرای عباسی. ج ۱، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1382، ص ۵۳۲–۵۳۳، ۵۶۹، ج ۲، ص ۶۳۰–۶۳۱.
- ↑ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، مطلعالشمس، ج 1، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۱–۱۳۰۳، صص 159-160.
- ↑ کلیمالله توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج 1، صص 152-153.
- ↑ کلیمالله توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج ۱، ص 160-161.
- ↑ علیرضا اسدی، فتحنامه ایل ملکشاهی برگی زرین از تاریخ استان ایلام، فصل نامه آموزش تاریخ.
- ↑ علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی، بخش دوم، هفته نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره 503، یکشنبه 4 خرداد 1393، ص5.
- ↑ «فتح نامه ایل ملکشاهی - تاریخ محلی». www.localhistory.ir. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۷-۰۴.
- ↑ «ایل کرد ملکشاهی چمزی در یک نگاه | سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی». oerp.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۷-۰۴.
- ↑ بالوکن, یوسف; اسدی, علیرضا (1398-07-01). "چند سند از دورهٔ امارت ملک شاهی (ملکیشی)". روزگاران. 16 (14): 65–83.
{{cite journal}}
: Check date values in:|date=
(help) - ↑ کلیمالله توحدی، حرکت تاریخی کُرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. مشهد ۱۳۵۹–۱۳۷۳ش، ج ۱، ص 174.
- ↑ محمدخلیلبن داوود مرعشی صفوی، مجمعالتواریخ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ش، صص2-8-17.
- ↑ محمدخلیلبن داوود مرعشی صفوی، مجمعالتواریخ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ش، صص27-28.
- ↑ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّهانوار، تهران ۱۳۴۱ش؛ ص 62-64 , 67.
- ↑ محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، ج 1، تهران ۱۳۶۴ش؛ ص 64.
- ↑ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّهانوار، تهران ۱۳۴۱ش؛ ص ۲۴۷–۲۴۸، ۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، ج 2، تهران ۱۳۶۴ش؛ ص 547.
- ↑ محمدحسین قدوسی. نادرنامه. مشهد: ۱۳۳۹، ص119.
- ↑ محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، ج 3، تهران ۱۳۶۴ش؛ ص 1193.
- ↑ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش؛ ج ۲، ص 389.
- ↑ محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، ج 3، تهران ۱۳۶۴ش؛ ص 1196.
- ↑ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش؛ ج ۲، ص ۱۵۳.
- بدلیسی، شرف الدین بن شمس الدین (۱۳۷۷). شرفنامه. تهران: انتشارات اساطیر. شابک ۹۶۴-۵۹۶۰-۵۹-۲. از پارامتر ناشناخته
|به اهتمام=
صرفنظر شد (کمک) - روحانی، بابا مردوخ (۱۳۹۰)، تاریخ مشاهیر کرد، تهران: انتشارات سروش، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۲-۰۱۹۳-۹ از پارامتر ناشناخته
|ج=
صرفنظر شد (کمک) - سیاحتنامه. اولیا چلبی. ترجمه فاروق کیخسروی. ارومیه: انتشارات صلاح الدین ایوبی، ۱۳۶۴.
- توحدی، کلیمالله (۱۳۷۳)، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد: بی نا، شابک ۹۶۴-۷۸۳۲-۷۳-۷
- مشاهیر الکرد و کردستان. محمد أمین زکی، الجزء الثانی نقلته إلی العربیة الآنسة کریمته، راجعه و نقحه و أضاف إلیه الأستاذ محمد علی عونی. مطبعة السعادة، مصر، ۱۹۴۷.
- روحانی، بابا مردوخ (۱۳۹۰)، تاریخ مشاهیر کرد، تهران: انتشارات سروش، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۲-۰۱۹۳-۹ از پارامتر ناشناخته
|ج=
صرفنظر شد (کمک) - منشآتالسلاطین. احمد فریدون بیگپاشا. استانبول: ۱۲۷۴–۱۲۷۵.
- جهانگشای نادری. محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، چاپ عبداللّهانوار، تهران: ۱۳۴۱.
- تاریخ عالم آرای عباسی. اسکندر منشی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۲؛
- مطلعالشمس. محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، چاپ سنگی تهران: ۱۳۰۱–۱۳۰۳، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران: ۱۳۶۲–۱۳۶۳.
- کرد و کردستان. محمدامین زکی. بغداد: ۱۳۵۰/۱۹۳۱، چاپ افست مهاباد، بیتا.
- کتاب دیار بکریه. ابوبکر طهرانی. چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا: ۱۹۶۲–۱۹۶۴، چاپ افست تهران: ۱۳۵۶.
- منشآتالسلاطین، احمد فریدون بیگپاشا، استانبول:۱۲۷۴–۱۲۷۵.
- نادرنامه. محمدحسین قدوسی. مشهد: ۱۳۳۹.
- مجملالتواریخ. ابوالحسنبن محمدامین گلستانه. چاپ مدرس رضوی، تهران: ۱۳۵۶.
- مجمعالتواریخ. محمدخلیلبن داوود مرعشی صفوی. چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران :۱۳۶۲.
- محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران: ۱۳۶۴.
- مکافاتنامه، در علل برافتادن صفویان، تصحیح و تألیف رسول جعفریان، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲.
- علی میرنیا، پژوهشی در شناخت ایلها و طایفههای عشایری خراسان و نقش سیاسی روسای ایلهای بزرگ در امور کشور، و روابط آنها با حکومتها و استعمارگران، تهران: ۱۳۶۹.
- زکی بیگ، محمد امین (۱۳۸۱)، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان، تهران: انتشارات توس، شابک ۹۶۴-۳۱۵-۵۶۳-۳ از پارامتر ناشناخته
|ج=
صرفنظر شد (کمک) - میرزا سمیعا، محمد سمیع (۱۳۷۸). سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرةالملوک. ترجمهٔ مسعود رجب نیا. تهران: انتشارات امیر کبیر. شابک ۹۶۴-۰۰-۰۵۳۳-۹. از پارامتر ناشناخته
|به اهتمام=
صرفنظر شد (کمک) - نقشه راهنمای ترکیه، مقیاس ۰۰۰‘۰۰۰‘۱:۲، تهران: گیتاشناسی، بیتا.