الگو:و اشرافی غرب، مرکزی، جنوب آسیا و شمال آفریقا
بیگ زاده یا بگزاده (به کردی: بهگزاده)، نام یکی از ایلهای کُرد ایران است که در شمال غرب ایران و منطقۀ ترگور یکی از سه دهستان واقع در سیلوانا شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی کشور ایران پراکنده است. حدود ۲۰ روستای واقعشده در منطقهٔ ترگور معروف به منطقهٔ بیگزادههای عباسی ترگور یا بیگزاده های برده سور همگی کردنشین بوده و اغلب ساکنان آن کشاورز و دامدار هستند.
در طول تاریخ از دوران قبل از اسلام گرفته حکومت ها و امپراطوری ها بعد از فتح و تصرف بخشی از سرزمین ها و الحاق آن به قلمرو خودشان برای اداره بهتر آنجا و تحت کنترل قرار دادن بهتر ساکنان محلی فردی از بزرگان و اشخاص مورد اعتماد مردم همان منطقه، را برای اداره امور انتخاب میکردند، این شیوه در دوران هخامنشیان هم مرسوم بود و ساتراپ های (ایالت ها) تحت حاکمیت آنها حکام محلی داشتند، همچون ساتراپ ماد بزرگ و ساتراپ ماد کوچک یا ساتراپ پارت و غیره، بعد از اسلام نیز با روی کار آمدن خلافت اعراب این رویه کماکان ادامه داشت، این شیوه اکنون نیز با اشکال استانداری و شهرداری و بخش داری همچنان ادامه دارد برای مثال در تقسیمات اداری سیاسی در کشور ما برای هر استان یک استاندار و برای هر شهر یک شهردار و برای هر بخش یک بخشدار نیز داریم، برگردیم به دوران اسلامی یکی از مهم ترین خلافت های اعراب خلافت عباسی بود، حکومتی عربی اسلامی که بخش های وسیعی از ایران کنونی و ترکیه و عراق و سوریه را در بر میگرفت، این خلافت برای هر منطقه و هر شهر یک حاکم از بزرگان همان ولایت انتخاب کرده بودند تا به امور ولایت مورد نظر رسیدگی کند، در مناطق عرب نشین این امر به امرای عرب در مناطق کردنشین به امرای کُرد واگذار شد که همگی اعضای یک خاندان بودند، و از آن پس به امرای عباسی معروف شدند یا به اصطلاح کُردی ما به آنها ( miren ebbasiya) میگوییم، این حکام از دهوک و زاخو گرفته تا موصل در عراق، از جزیره و بوتان گرفته تا وان و حکاری و شمزین و گَوَر در ترکیه و ارومیه و مراغه در ایران را اداره میکردند، حتی پس از سرنگونی خلافت عباسیون نیز این خاندان در منطقه ذکر شده توانست قرنها بین سکنه محلی نفوذ و اعتبار خود را حفظ کند، و از آنجا که به امرای عباسی معروف بودند از مشروعیت خاصی در بین مردم برخوردار بودند و به همین دلیل دولتهای صفوی و عثمانی نمی توانستند فشار زیادی بر آنها بیاورند، تا اینکه سرانجام در اواسط قرن نوزدهم یعنی حدود سالهای ۱۸۵۰ میلادی با فشار مضاعف دولت های وقت ایران و عثمانی با همکاری یکدیگر بساط قلعه داری و حکمرانی آخرین امیران این خاندان برچیده شد اما نام و نسل آنها همچنان ادامه داشت، میر در زبان کردی مترادف بیگ در زبان ترکی میباشد ، در تاریخ عثمانی این دوره تاریخی به نام beylik dönemi شناخته میشود.
بر اساس نوشته های میرمحمد بیگ بیگزاده و چند منبع دیگر ، جد بزرگ بیگزادگان عباسی ترگور ، عباس بیگ نام داشته که یکی از پسران ارشد شیرسلطان بیگ مکری مشهور به خانی باریک بوده و از طرف مادری نوەی زینال بیگ حکاری در نواحی حکاری ترکیه بوده است و تا اوایل جوانی در آنجا بسر بردە و سپس بە همراه برادرش حسن خان بیگ و یکی از بیگزادگان شمزینان بنام میرقلندر به ایران و ناحیه ترگور اورمیه آمدە و امارت مستقل بزرگی بە مرکزیت بردەسور تشکیل می دهد. عباس بیگ در دوره سلطنت محمدشاه قاجار بر اثر برخی جریانات تاریخی بعنوان حاکم اورمیه انتصاب گردیده و به میر عمادالدین ملقب میشود و سپس این لقب جایگزین نام وی یعنی عباس بیگ میگردد. از این جهت ایل بیگزاده عباسی ترگور (نوادگان عباس بیگ یا میر عمادالدین) نیز جزو بیگزادگان شیربیگی مکری محسوب میشوند. اما احتمالا این بیگ زاده ها از بیگ زاده های شمزینان در کردستان ترکیه که شاخه ای مکری ها هستند انشعاب شده اند. پس از میرعمادالدین بیگ ریاست ایل بدست پسرش حسن بیگ میرسد و بعد از وی پسر ارشدش میرحاج بیگ حدود ۱۵ سال ریاست ایل بیگزاده را برعهده گرفته سپس برادرزادەش سرتیپ گرگین بیگ رئیس ایل میشود. بعد از وی پدرش حسین بیگ و سپس برادرش نوری بیگ به ریاست میرسد. ریاست ایل بیگزاده هم اکنون در دست حاج یزدین بیگ عباسی نژاد فرزند عادل بیگ فرزند نوری بیگ فرزند حسین بیگ فرزند حسن بیگ فرزند میر عمادالدین بیگ می باشد.و الان بیگ زاده ها در شهر های ایران پراکنده اند.
پیشینه
[ویرایش]خاستگاه کردهای بگ زاده ترگور به امرای مکری در مکریان میرسد. ابن سیاح فرانسوی که در (۱۹۰۶-۱۹۰۷م) در ایران به سر میبرد، راجع به بگزادههای ایران مینویسد: نسب آنها به پیربداق بیگ یا بداق سلطان فرزند شیرخان بنیانگذار ساوجبلاغ، از کردان مُکری آذربایجان میرسد. بیگزاده های ترگور اورمیه از نوادگان عباس بیگ (میرعمادالدین) مکری بیگزاده فرزند اردشیرسلطان بیگ ایلخان مکری فرزند میربهرام بیگ مکری بابامیری حاکم مکری فرزند خسروخان حاکم مکری فرزند فرخ پاشای مکری حاکم ولایت مکری ، مراغه و اورمیه فرزند کیکاوس بیگ فرزند بهرام بیگ فرزند بداق سلطان (بنیانگذار مهاباد و حاکم مکریان) میباشد کە نسب ایشان نیز با چند نسل به سلطان صلاح الدین ایوبی و شاهزادگان شدادی و روادی (ڕەوەندی) کورد و پادشاهی هزبانی و مادها می رسد. بگزادگان تا اواسط قرن (۱۳ق/۱۹م)، رئیس و خانِ کردهای مکری و حکمران ساوجبلاغ آذربایجان بودند.[۲]
گروهی دیگر از بگزادگان نیز که به بگزادههای هورامان (اورامان) معروفند، اصل و نسب خود را، برخلاف خاندانهای دیگر کُرد، به تهمورث کیانی (پادشاه افسانهای ایران) میرسانند. [۳]
بگزادههای جاف ایران و عراق با چند پشت به «زایربگ» (ظاهربگ) میرسند و نخستین تیره امیران و خانهای عشایر جاف از آنها برخاستهاند. [۴][۵]
ظاهربگ در (۱۱۸۶ق/۱۷۷۲م) همراه با گروهی از جافها که در جنگ با والیان اردلان شکست خورده بودند، از ایران به «بانی خیلان»، واقع در کناره غربی سیروان عراق، کوچ کردند و تحت حمایت پاشای کرد سلیمانیه درآمدند.[۶][۷][۸]
رفته رفته بگزادگان به رهبری ظاهربگ با غلبه بر عشایر بومی منطقه، رهبری جافهای ایران و کردستان عراق را بر عهده گرفتند و بر قدرت و نفوذ جافها افزودند. در این دوره، بگزادهها با نفوذ در میان ایلها و طایفههای دیگر کرد، قدرتمندترین تیره امیران را در میان عشایر کرد عراق و ایران پدید آوردند. [۹][۱۰][۱۱]
اعتمادالسلطنه نیز بگزادهها را از اعیان، و معتبرترین طوایف جوانرود کردستان دانسته است. [۱۲]
نقش تاریخی
[ویرایش]- در اوایل دورة قاجار، بیگهای طوایف کُرد حوالی ارومیه و دو سوی مرز ایران و عثمانی، برای عباسمیرزا نایبالسلطنه د ۲۴۹ ق، در جنگ، سرباز سواره و پیاده تأمین میکردند و از این رو، مورد حمایت او بودند.
- در زمان محمدرضا شاه پهلوی ، کردهای بیگزاده نیز به سرکردگی نوری بیگ بیگ زاده عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان در محال ترگور، واقع در منطقة غربی ارومیه، کنترل کامل منطقه غربی ارومیه رو به دست داشتند،به همین دلیل در تقسیم بندی ها زیر مجموعه هیچ ایلی نیستند و به صورت جداگانه حساب میشوند.
- قليج بيگ: قليج بيگ بیگزاده يكي از شخصیتهای برجستۀ تاريخ بيگزاده است. وی در سن ۱۱ سالگی پیشتاز قشون بیگزادهها بوده و در جنگی واقع در حد فاصل روستای انبی و روستای آوردی از ناحیۀ ران خود زخمی شده و تا پایان عمرخود میلنگیده و به همین خاطر در تاریخ به قلیجبیگ معروف شد. قلیجبیگ بعد از عقبنشینی قوای روس از ارومیه به مدت سه سال به همراه بزرگانی دیگر که جمعاً سی و چهار نفر میشدند به روسیه رفتند و آموزش های لازم را دریافت کرده و پس از بازگشت به عنوان مستشار پایههای جمهوری مهاباد را بنا نهادند. ایشان در دو دوره اشغال ارومیه به دست روسها برای کردستان نقش مهمی داشتند. در زمان تأسیس جمهوری مهابادنیز رشادتهای فراوانی در جبهۀ خود به نمایش گذاشتند. چنان چه خالو قربان هرسینی که به عنوان فردی خائن و مزدور برای قلیجبیگ شناخته میشد که در قیام جنگل باعث شکست میرزا کوچک خان و قیام او نیز شدهبود و در صدد ضربه زدن به استقلال کردها برآمدهبود را در جبهۀ بوکان از پای در آورد.
- نوریبیگ و سمکو شکاک: در روایات آمده که وقتی سمکو شکاک داشت قلعۀ معروفش را میساخت از تمام سران طایفههای کرد اطراف خواست تا هر کدام یک سنگ را از پایین کوه تا بالای کوه بر دوش برداشته تا با آنها پایۀ قلعهاش را بنا کند که با مخالفت نوریبیگ بیگزاده همراه شد و روز بعد سمکو ۲ تا از سوارانش را به آنجا فرستاد که نوریبیگ دست رد به سینۀ آنها زد که باعث شد روز بعد سمکو با تعدادی سوار راهی منطقۀ بیگزادهها شود<وقتی سمکو وارد دیوان نوریبیگ شد همه به غیر از نوریبیگ به احترام وی بلند شدند> آن روز سمکو به خاطر شجاعت نوری بیگ ۲ کیسه سکۀ طلا به نوریبیگ داد که نوریبیگ همانجا پیش چشم سمکو شکاک آن طلاها را بین سواران و غلامانش تقسیم کرد. سمکو، نوریبیگ را به قلعهاش دعوت کرد. وقتی نوریبیگ به آنجا رسید سمکو یک سنگ کوچک به دست گرفت و دستش را روی شانههای نوریبیگ گذاشت و با هم به بالای کوه و به داخل قلعه رفتند سپس سمکو آن سنگ کوچک را به نوریبیگ نشان داد و گفت که تو هم یک سنگ برای قلعۀ من آوردی و دوستی شدیدی بین سمکو و نوریبیگ ایجاد شد.
- (بارزانیها): حمایت بیگ زاده های منطقه ترگور از بارزانی ها در دهۀ چهل و پنجاه هجری شمسی را میتوان یکی از نقشههای تعیینکننده برای هدف رسیدن بارزانی به قدرت دانست.
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ۱۳۶۶ش.
- .
. | ↑ نیکیتین، واسیلی، کرد و کردستان، ج۱، ص۲۸۵، ترجمه محمدقاضی، تهران، ۳۶۶ش. |
۲. | ↑ اوبن، اوژن، ایران امروز ۹۰۶-۹۰۷ ایران و بینالنهرین، ج۱، ص ۱۱۲-۱۱۳، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران، ۳۶۲ش. |
۳. | ↑ ادمندز، سیسیل جان، کردها، ترکها، عربها، ج۱، ص۱۶۸-۱۶۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۳۶۷ش. |
۴. | ↑ عزاوی، عباس، عشائر العراق، ج۲، ص۳۲، بغداد، ۳۶۶ق/ ۹۴۷م. |
۵. | ↑ عزاوی، عباس، عشائر العراق، ج۲، ص۷۳، بغداد، ۳۶۶ق/ ۹۴۷م. |
۶. | ↑ زکی، محمدامین، کورد و کوردستان، ج۳، ص۳۴۱، بغداد، ۳۵۰ق/۹۳۱م. |
۷. | ↑ ادمندز، سیسیل جان، کردها، ترکها، عربها، ج۱، ص۱۵۶، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۳۶۷ش. |
۸. | ↑ نیکیتین، واسیلی، کرد و کردستان، ج۱، ص۳۶۸، ترجمه محمدقاضی، تهران، ۳۶۶ش. |
۹. | ↑ ادمندز، سیسیل جان، کردها، ترکها، عربها، ج۱، ص۱۵۸، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۳۶۷ش. |
۱۰. | ↑ ادمندز، سیسیل جان، کردها، ترکها، عربها، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۳۶۷ش. |
۱۱. | ↑ ادمندز، سیسیل جان، کردها، ترکها، عربها، ج۱، ص۳۶۰، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، ۳۶۷ش |