این مقاله به دلیل زیر نامزد حذف زماندار شده است:
اگر میتوانید مشکل این مقاله را با ویرایش، نگارش، منبعدهی، تغییر نام یا ادغام حل کنید، لطفاً این صفحه را ویرایش کنید و مقاله را در حد استانداردهای ویکیپدیا بهبود دهید. در صورتی که مقاله را بهبود بخشیدید، میتوانید این برچسب را بردارید یا این که با هر دلیلی با حذف صفحه مخالفت کنید. اما اگر خودتان سازندهٔ این مقاله هستید، لطفاً این برچسب را از مقاله برندارید و از کاربری دیگر یا نامزدکننده بخواهید تا برچسب را بردارد. اگرچه الزامی وجود ندارد، اما توصیه میشود که دلیل خود برای مخالفت را در خلاصهٔ ویرایش یا در صفحهٔ بحث مقاله ذکر کنید. اگر این الگو حذف شد، آن را دوباره در صفحه قرار ندهید. اگر این پیام برای ده روز، یعنی تا پس از ۵ فوریه ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC) در جای خود باقی بماند، ممکن است که مقاله حذف شود. یافتن منابع: "خاندان دیو" – اخبار · روزنامهها · کتابها · آکادمیک · جیاستور |
خاندان دیو دیو خاندون | |
---|---|
پایتخت | سوادکوه |
زبان(های) رسمی | طبری |
گروههای قومی | طبری |
دین(ها) | شیعه |
حکومت | فئودالی |
• حدود 898 | محمد دیو |
• حدود 983 | میرک |
• حدود 990 | الوند دیو |
بخشی از مجموعه مقالات تاریخ طبرستان و دیلم |
گرگان • طبرستان • گیلان • تالش |
خاندان دیو یا دودمان دیو ، نام خاندان حاکم بر سوادکوه در دوران حکمرانی صفویان بر طبرستان است.[۱] تختگاه این خاندان دژ اولاد واقع در مابین پلسفید و ورسک بود .[۲]
محمد دیو
محمد دیو بزرگ خاندان دیو سوادکوه، با میر شمس الدین بسیار مخالف بود فلذا آقا رستم روز افزون او را از میان برداشت و خود را در دستگاه کومتی مرعشی جای داد.[۳]
میرک دیو
پس از میان برداشته شدن خاندان دیو سوادکوه توسط آقا رستم روزافزون، داستان جان گرفتن دوباره این خاندان بسیار جالب است.
میر سلطان مراد به همراه غلامش میرک دیو، به قزوین رفت تا سند ولایت طبرستان را از شاه صفوی بگیرد اما هرچه کرد نتوانست به دربار راه یابد پس در قزوین ماند و در آنجا بیمار شد اما پولی برای مداوا نداشت پس میرک دیو به او گفت: مرا ببر بفروش تا پول معالجه ات را بدست بیاوری. میر سلطان مراد نیز چنین کرد. اما پس از بهبودی نتوانست پول جور کند تا میرک دیو را بخرد و باز پس گیرد ، در این میان عده ای از مخالفان میر عبدالله به قزوین آمدند تا از شاه درخواست نمایند که میر قوام الدین، برادر زن و پسرعموی میر عبدالله و برادر میر زین العابدین که توسط خود میر عبدالله کشته شد را حاکم و والی طبرستان نمایند. میر سلطان مراد که از داستان آگاه شد، آنان را برای مهمانی دعوت کرد. از آن پس در قزوین شایعه شد که مردم طبرستان می خواهند میر سلطان مراد را شاه کنند و به سلطان مراد پول قرض دادند و او با آن پول میرک دیو را خریده و میرک شاه صفوی را راضی نمود تا ولایت مازندران را به میرک دیو بدهد و میر سلطان مراد حاکم مازندران شد و میرک دیو کارگزار وی شد.[۴]
شورش طبرستان
در دوره شاه عباس صفوی میر علی خان مرعشی، حاکم طبرستان فوت کرد و پس از آن ملک بهمن پادوسبانی میدان دار شده و الوند دیو به کمک سید مرتضی حاکم شرق ساری (نواحی هزارجریب و گرگان) مازندران را بین خودشان تقسیم کردند. پس از انتصاب میر حسین به حکومت طبرستان از سوی دولت صفوی الوند دیو و سید مرتضی و بیجن رئیس (حاکم بندپی) دست به شورشی بر علیه میر حسین مرعشی زدند و میر حسین را به حیله کشتند.[۵]از آن زمان به بعد وضعیت طبرستان به هم ریخته و الوند دیو و بیجن رئیس متحد گشتند و از طرفی ملک محمد ، حاکم کجور به اراضی مرکزی و شرقی طبرستان حمله برد و در این میان به نواحی بابلسر، قائمشهر و ساری و بابل حمله برده و فجیع ترین کارها از قبیل اتخاذ اموال به زور، کشتن مردم و شرابخواری علنی و... انجام داد.[۶]
منابع
- ↑ اسلامی ساروی، حسین (۱۳۹۰). مازندران در تاریخ. ج. ۲. شفلین.
- ↑ شیما عباس زاده (۱۳۹۵). «"دژ اولاد" از گمنامترین مکانهای تاریخی در سوادکوه». ایسنا.
- ↑ اسلامی ساروی، حسین (۱۳۹۰). مازندران در تاریخ. ج. ۲. شفلین. ص. ۸۰۴.
- ↑ اسلامی ساروی، حسین (۱۳۹۰). مازندران در تاریخ. ج. ۲. شفلین. صص. ۸۰۴ تا ۸۰۶.
- ↑ اسلامی ساروی، حسین (۱۳۹۰). مازندران در تاریخ. ج. ۲. شفلین. صص. ۸۰۹ تا ۸۱۷.
- ↑ اسلامی ساروی، حسین (۱۳۹۰). مازندران در تاریخ. ج. ۲. شفلین. ص. ۸۱۹.