مخمس یا تخمیس به مسمط پنجمصراعی میگویند که چهار مصراع اول آن همقافیه (مصرع) هستند. معمولاً دو مصراع آخر مخمس تضمینی از یک غزل مشهور است.
نمونهای از یک مخمس
[ویرایش]تخمیس زیر را شاه اسماعیل یکم با تضمین از غزل حافظ سروده است. سه مصراع اول هر بند از شاه اسماعیل (با تخلص خطایی) است و دو مصراع آخر هر بند، یک بیت از غزل حافظ است.
تو آن گلی که خراب تو گلعذارانند | ||
اسیر بند کمند تو شهسوارانند | ||
به بند دانه و دامت چو من هزارانند | ||
غلام نرگس مست تو تاجدارانند | خراب بادهٔ لعل تو هوشیارانند |
تو با کرشمه و ناز و گدا به عجز و نیاز | ||
کنون که صاحب حسنی به حسن خویش بناز | ||
تو را رقیب و مرا شد سرشک محرم راز | ||
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز | وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند |
رسید موسم گل، عیش و کامرانی کن | ||
گذشت عمر، گرانی مکن روانی کن | ||
خلاف زاهد مکار تا توانی کن | ||
در آ به میکده و چهره ارغوانی کن | مرو به صومعه کآنجا سیاهکارانند |
سپاه خال و خطتت میکنند غارت دین | ||
نشسته ابرو و چشمت ز گوشهها به کمین | ||
کشیده صف ز خطا تا به روم لشکر چین | ||
گذر بکن چو صبا بر بنفشهزار و ببین | که از تطاول زلفت چه سوگوارانند |
چو آفتاب رُخت نیست ماه در خاور | ||
نهاده پیش قدت سرو سرکشی از سر | ||
ندیده دیده چو روی تو ای پریپیکر | ||
به زیر زلف دو تا چون نگه کنی بنگر | که از یمین و یسارت چه بیقرارانند |
ببین که مردم چشمت چو آهوی صیاد | ||
ز خال دانه ز زنجیر زلف دام نهاد | ||
ز خال و دانه خطایی چنین به دام افتاد | ||
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد | که بستگان کمند تو رستگارانند |
منابع
[ویرایش]- صفا، ذبیحاللّه، تاریخ ادبیات در ایران (جلد ۴)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۸.
- ↑ تاریخ ادبیات در ایران، صفا، جلد ۴، صص ۸-۱۳۷