تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم | که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو |
در ویکیپدیا
|
مهارتهای زبانی
|
زندگی حقیقی
|
آیین
|
اعتقادات |
مهر دوستان |
آشنایی من با ویکی به سال ۲۰۱۲ بازمیگردد. شوق دانستن مرا به اینجا کشاند و از آن هنگام تاکنون، یا خواندهام و لذت بردم یا سعی کردم به سهم خود، اندکی به آن بیفزایم و از کژی و ددی و بدی، پیراسته سازمش. آن چنانکه پیشتر، دیگرانی این نهال را کاشتند و از آن پاسداری کردند. آبش دادند و روزها و روزها در انتظار نشستند تا اکنون، شاهد یکی از بزرگترین دانشنامههای فارسی باشیم.
بله! این خیلی باحال است که مثلاً ۳۰۰ مقاله فسقلی با ابزار "به ویکی فا یا "به ویکی فا انبوه" بسازیم و بعد هم احساس کنیم که چقدر خفنیم! اما با ارضا شدن این حس مالکیت در خود، بسیاری از افراد به سوی دیگری از ویکی میروند. هرچند من بیشتر کار محتوایی ام به سبک همان تاجر بوده، اما این روش را پیشنهاد نمیکنم. یک شادباش خوبیدگی میارزد به صد تا مقاله نصفه نیمه :) اگر میخواهید فله ای مقاله بسازید، در کنارش یکی دو تا محتوای برگزیده هم در نظر داشته باشید.
نتیجه آن که خیلی از ما، توانایی شنیدن "نه" را نداریم. حتی اگر سی و چند تا آدم عاقل (هرچند نابالغ!) این "نه" را توی صورت ما بکوبند. مدام لج میکنیم و توانایی برخورد با حقیقت را نداریم. این، باعث میشود چند اختلال روحی دیگر نیز پیدا کنیم. زاپاسهای دو شخصیتی، از کاربران دو شخصیتی ناشی میشوند. این موضوع، نیاز شدید جامعه ما را به یک روانکاوی عمده نشان میدهد. |