صداواژه[۱] یا نامآوا[۲] (به انگلیسی: Onomatopoeia) در زبانشناسی به واژههایی گفته میشود که از صداهای موجود در طبیعت تقلید شدهاند، مانند چهچهه، (آسمان) غُرُمبه، شیهه، ترقه، شرشر و امثال آن.
این واژهها، واژههای مربوط به صدا هستند و بنابر این به آنها صداواژه گفته میشود. فرهنگستان زبان فارسی برای این مفهوم کلمهٔ «نامآوا» را برگزیده که از نظر ترکیبی نادرست است و معنی آن، یعنی «آوای نام» معنی درستی نمیدهد.[۳]
صداواژه یکی از پارههای گفتار است و در همه زبانهای جهان نیز وجود دارد. معمولاً یک صدای طبیعی در زبانهای گوناگون به گونههای مختلف منعکس میشود مثلاً آواز خروس در فارسی به قوقولیقوقو مشهور است و در انگلیسی به cockadoodledoo. صداواژهها خود بخشی از اندیشآواها بشمار میآیند.
گروهبندی
صداواژهها را در شش گروه جای میدهند: «صداواژههای مستقیم واژگانی»، «صداواژههای مستقیم غیرواژگانی»، «صداواژههای بیانی»، «صداواژههای اندیشهای»، «صداواژههای متداعی»، و «صداواژه-واژهها». یافتهها نشان میدهد که پُرکاربردترین گروه، صداواژه-واژهها هستند؛ یعنی واژههایی که ریشه در آوا دارند، اما خود نقش اسم، صفت، فعل یا قید دارند. در مقابل، «صداواژههای مستقیم غیرواژگانی» کمکاربردترین گروهاند.
میان فرم آوایی واژه و معنای آن، پیوندهای انگیخته[۴] متنوعی وجود دارد که در مواردی به تقلید مستقیم از صداهای طبیعی (مانند «شرشر»، «قوقو» یا «بعبع») میانجامد و در مواردی دیگر، مفاهیمی چون احساس، کیفیت، یا تأثیرات روانی (مانند «زغزغ»، «ورمورم») را بازمیتابد.
نمونههایی از هر گروه به همراه توضیح آنها:
۱. صداواژههای مستقیم واژگانی
- واژههایی هستند که بهطور مستقیم صدای طبیعی را تقلید میکنند و در زبان نیز بهعنوان واژه مستقل پذیرفته شدهاند.
- نمونهها:
- «شرشر»: صدای جاری شدن آب.
- «قوقو»: صدای خروس.
- «کِشکِشه»: صدای اصطکاک پوست مار.
- «گرپگرپ»: صدای پای اسب یا نعل در حرکت.
۲. صداواژههای مستقیم غیرواژگانی
- واژههایی هستند که صدایی طبیعی را بازمیتابانند، اما به دلیل ساختار صرفی ناهنجار یا خارج از الگوهای واژهسازی فارسی، بهعنوان واژه رسمی در زبان جای ندارند.
- نمونهها:
- «خخخخ»: تقلید صدای تپش نبض یا حبس نفس.
- «کِشکِشکِش»: صدای کشیده شدن جسمی بر زمین.
۳. صداواژههای بیانی[۵]
- این صداواژهها برای بازنمایی صفات، حالات و کیفیتهایی چون بزرگی، شدت، یا زبری به کار میروند.
- نمونهها:
- «کلفت»: همراه با همخوان انسدادی قوی \[k]، حس ناهمواری و ضخامت را منتقل میکند.
- «درشت» در تقابل با «ریز»: با صداهای پرانرژیتر و لبگرد، القاکننده حجم یا اندازهٔ بزرگتر است.
۴. صداواژههای اندیشهای[۶]
- واژههایی که نه برای بازنمایی صدای خارجی، بلکه برای انتقال حس، حالت روانی یا برداشت ذهنی ساخته شدهاند.
- نمونهها:
- «ورمورم»: بیانگر حالتی پیش از تب، احساس سرمای لرزان.
- «زُغزُغ»: احساس سوزش در محل زخم یا سوختگی.
- «فَغفَغ»: دردهای کوتاه و مکرر همراه با آه کشیدن.
۵. صداواژههای متداعی[۷]
- واژههایی که رابطهٔ مستقیم آوایی با مصداق ندارند، اما بر اثر تداعی ذهنی به آن ربط داده شدهاند.
- نمونهها:
- «کلاغ»: نام پرندهای که از صدای آن (کاغکاغ) گرفته شده است.
- «بره»: صدای بعبع با کودک حیوان مرتبط است، گرچه نام بهصورت صریح آواگون نیست.
۶. صداواژه-واژهها[۸]
- واژههایی که از آوا گرفته شدهاند ولی خود نقش دستوری دارند (اسم، صفت، فعل، قید).
- نمونهها:
- «خُرخُر»: فعل خرناس کشیدن.
- «چِکیده»: صفت یا اسم برگرفته از صدای چکه کردن.
- «فسفس»: فعل کند پیش رفتن یا با درنگ سخن گفتن.
- «قلپقلپ»: صدای نوشیدن پیاپی مایع.
- «جلِزی»: صفتی که حس سوختن شدید را القا میکند.
فهرست صداواژهها در زبان فارسی
توجه کنید که این واژهها تقلیدی از خود همان صداها هستند:
صداهای روزمره
- اِهِن و تُلُپ
- بوق
- تاپ تاپ
- تالاپ و تولوپ
- تپ(یدن)
- ترق و توروق
- ترقه
- تُف
- تفنگ
- تلق و تولوق
- تلنگر
- توپ
- جر
- جرقه
- جز(غاله)
- جزّ (جگر زدن)
- جِلِز و وِلِز
- جیرجیرک
- جیرینگی
- جیزّ
- چک (زدن)
- چکاچک
- چکه (نماآوای آن به صورت چِکچِک نیز استفاده میشود)
- خُر و پف
- خراش
- خَرخَر
- خش خش (برگها)
- دِلِنگ و دُلونگ
- (دندان)قروچه
- زنگ
- شَپَلَق
- شُرشُر
- غِرغِره کردن
- غلغل
- فشفشه
- فشنگ
- قارقارک (کنایه از وسیلهٔ نقلیهٔ پرسر و صدا[نیازمند منبع])
- قاه قاه
- قار و قور (صدای شکم هنگامه گرسنگی)
- قرقره
- قُلُپقُلُپ
- قِلِفتی (کندن)
- قورت دادن
- قهقهه (خنده)
- کرکره
- ماسماسک (کنایه از وسیلههای دکمهدار[نیازمند منبع])
- مُف (دماغ)
- مِلِچ و مُلوچ (خوردن با عجله)
- وَنگ وَنگ (کردن)
- هام (نوعی صدای خوردن)
- هدهد
- هورت کشیدن (هُرت کشیدن)
- ویژ، ویژژ (نشان از سرعت در حرکت چیزی دارد)
- تق تق (در زدن، کوبیدن دست یا چیزی بر در برای اطلاع)
- گِز گِز (نوعی احساس از خانوادهٔ خارش، اما از جنس درد)
- زُق زُق (نوعی احساس از خانوادهٔ خارش، اما از جنس درد)
- تِر تِر
- مِس مِس (تعلل کردن)
- قُل قُل (در مورد آب جوشنده، در معرض حرارت یا آب چشمه یا به صورت مصنوعی در قلیان)
- زِر زِر (سخنان بیهوده)
- هُلُپ هُلُپ (برای خوردن با عجله استفاده میشود)
- شُلُپ شُلُپ
- شَتَرَق (مانند شَپَلَق، صدای تصادم دو جسم)
- شالاپ (افتادن شیئی در آب)
- مور مور (نوعی خارش در موضعی از پوست آدمی)
- های های (گریه)
- بنگ بنگ
- دیلینگ دیلینگ (صدای زنگ. مانند زنگ دوچرخه و امثالهم)
- عوعو (صدای سگ)
- هاها (صدای خندهٔ بلند)
صداهای حیوانات

- خروس: قوقولی قوقو
- مرغ:قُد قُد
- شیر: غر (ش)
- سگ: واق واق، هاف هاف یا هاپ هاپ (بچهگانه)، (عوعو کردن)
- گرگ: زوزه
- اسب: شیهه
- بلبل: چهچهه
- خر: عرعر
- زنبور: وز وز
- گربه: میو میو
- کلاغ: غارغار
- گنجشک و جوجه: جیک جیک
- جیرجیرک: جیر جیر
- قورباغه: قور قور
- بره:بع بع
- گوسفند: مع مع
- گاو: ما ما
منابع
- مسگری، بنفشه و گندمکار، راحله. «تحلیلی بر اساس رابطهٔ تصویرگونگی: آواهای نام در زبان فارسی.» فصلنامهٔ علمی زبانشناسی دانشگاه الزهرا، سال پانزدهم، شمارهٔ ۴۷، تابستان ۱۴۰۲، صص ۲۹۵–۳۱۷. شناسۀ دیجیتال: 10.22051/jlr.2023.40269.2178
- ↑ ابومحبوب، احمد. کالبدشناسی نثر. چاپ دوم، تهران: انتشارات زیتون، ۱۳۷۶. شابک: 978-964-6364-01-1. ص. ۱۷
- ↑ «نامآوا» [زبانشناسی] همارزِ «onomatopoeia»؛ منبع: گروه واژهگزینی. دفتر دوازدهم. فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان. تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۱۴۳-۶۶-۸ (ذیل سرواژهٔ نامآوا)
- ↑ اگر منظور از آن نامِ آوا بوده هم نباید بهشکل نامآوا نوشته میشد.
- ↑ motivated
- ↑ Expressive
- ↑ Ideophone
- ↑ Associative
- ↑ Onomatopoeic-derived Lexical Words